"PART.14"

21 5 5
                                    

بازی شروع شد و هممون خیلی حرفه ای داشتیم بازی میکردیم ولی اونا حتی به ذهنشونم نمیرسبد که من برنده این بازی باشم.

رادولف خیلی اعتماد به نفس داشت و استفن توی فکر و محتاط بازی میکرد.

رادولف دست آخر قبل از رو مردم ورق ها آلین مرد و همه چیپاشو گذاشت وسط و من و استفن هم قبول کردیم و به همون اندازه چیپ گذاشتیم و ورق ها رو شد.

استفن پِر ۲ بود و رادولف که خیلی خوشحال بود از اینکه از استفن برده و تری آف کایند شده ولی هنوز دست منو ندیده بودن.

یک قلپ از ویسکیم سر کشیدم و یه سرفه مصلحتی کردم که توجهشون جلب شد

+"خب برنده این بازی منم"

و ورق هامو رو مردم و هر کدوم ماتشون برد از منی که رویال فلش شده بودم و منم با آرامش به صندبیم تیکه دادم و ویسکیمو نوشیدم و اونا مات و مبهوت به هم نگاه میکردن.

استفن_"چطور؟ این امکان نداره ...یعنی تو از ما حرفه ای تری؟؟؟"

+"بهتره منو دست کم نگیرید من هیچ وقت شکست رو قبول نمیکنم."

از سر جام بلند شدم +"بازی خیلی خوبی بود ممنون از پذیراییتون مستر رادولف"

_"میری پرنسس؟؟؟"

چشمامو توی کاسه چرخوندم و کلافه گفتم +"بله میرم."

رادولف و استفن از جاشون بلند شدن و من با هر دو دست دادم . وقتی که با استفن دست دادم بهم گفت

_"بازیکن خیلی خوبی هستین. خوشحال شدم از ملاقاتتون"

و من بدون معطلی با پوشیدن پالتوم اون مکان رو ترک کردم. سوار ماشین شدم و‌ رفتم ویلا (خونه یا همون عمارت روبی)

خیلی خسته بودم یک راست رفتم اتاقم .ساعت 4 صبح هست و من فردا باید ساعت 8 شرکت باشم. لباس هامو بیرون آوردم و فوری یه دوش آب گرم گرفتم و وقتی بیرون اومدم موهامو خشک کردم و یه دست لباس خواب راحتی پوشیدم و رفتم روی تخت و انقدر خسته بودم که دیگه مغزم کار نمیکرد و کلا بی حس بودم و تا سرم و گذاشتم روی بالشت خوابم برد.

به زور با تابیدن نور خورشید از لای پرده اتاق به صورتم از خواب بیدار شدم با دیدن ساعت 7 و نیم سریع به خودم اومدم و رفتم صورتمو شستم و حاضر شدم و‌ یه تیپ رسمی کت شلواری مشکی بنفش زدم با یه کفش بنفش پاشنه بلند خوش رنگ . یه آرایش سریع هم روی صورتم نشوندم و گوشیمو برداشتم و از خونه زدم  بیرون و سوار بوگاتیم راهی شرکت شدم.

امروز باید به انبار مواد هم یه سر بزنم باید یه کم تولید رو بیشتر کنیم هوفف کلی کار دارم ذهنم یهو رفت روی اون دختر بچه ای که اون روز تو خیابون پیداش کردم خبری ازش نشد یعنی چیشده؟
عصر بعد از کارام حتما پیگیری کنم. خیلی از اون دختر ناز و بامزه خوشم اومده بود خیلی شیرین بود.

DARK RAINWo Geschichten leben. Entdecke jetzt