_______________ داوود. _________________
___________________***____________________هيچوقت تصورش رو هم نمیکرد که منظور از توده گچی همچین مقیاسی باشه.... توده ای که بلند تر از قد خودش بود.....در واقع از شخصیتی مثل پارک ساختن همیچن عظیم جثه هایی بعید و دور از انتظار نبود.....
نگاهش به کارگرایی بود که در حال جابجایی و گذاشتن توده گچی رو سطح دایره ای چرخ دار بودن ...دشواری کارشون از سرخی صورتاشون کاملا نمایان بود و تنها همدردی ای که می تونست انجام بده دلسوزی براشون بود... شاید اگر به زور مادرش نبود خودش هم در اون لحظه در اون جایگاه قرار داشت.... البته که موقعیت اجتماعیش فرقی با اون کارگرها نداشت....
پف لپ های بادکردشو خالی کرد و نگاهشو چرخوند و در حین کنجکاوی فراموش نکرد تا از مجسمه هایی که هر کدوم از مصالح مختلف ساخته شده بودن عکس بندازه....
کارگاه پر بود از انواع و اقسام مجسمه ها در حالت های مختلف.... و نکته ای که در همه اونها یکسان بود..... "همه اونا چرا لختن؟" .... گونه هاش کمی به خاطر جزئیات دقت پارک تو شکل دادن اندام جنسی مردانه و زنانه رنگ گرفتن. واقعا اون همه دقت نیاز بود!
به خاطر پارک و درک کردن مسائل مربوط بهش یه سری اطلاعات گسته گریخته از هنر مطالعه کرده بود....
و مجسمه های اطرافش یکصدا فقط اون سبک رو فریاد میزدن.... برهنه نگاری.... سبکی که پارک، بیشتر از بقیه سبک هاش به نظر میرسید استعداد داره.....نگاهش رو با خجالت از مجسمه دختری که پاهاش تو شکمش جمع شده بود و اماده دریافت عضو جنس مخالف بود گرفت حواسشو به موهای مجسمه کودک در اغوش کشیده شده توسط یک زن داد ....
حالا قلقلک مغز فضولش شروع شده بود و سئوالش این بود... اون مجسمه ها از روی مدل های زنده ساخته شده بودن؟!
وقتی که نگاهش با شیطنت دوباره روی مجسمه چرخید در یک آن، صورت اشنای اون دختر باعث پریدن اب دهنش تو گلوش شد..... اون کارمند پارک نبود؟!
فاک پررنگ شده تو افکارش و سرفه هایی که قصد خفه کردنش رو داشتن صورت سرخ شده اش رو بیشتر سرخ تر کردن...... به لطف پوست سفیدش متاسفانه به سرعت تغییر شکل به گوجه فرنگی میداد.....
_بدن زیبایی داره....
ظاهر شدن چانیول بالا سرش با لیوان اب وقتی که در حال دید زدن اون دختر بود دلیلی خوبی برای اب شدن و رفتن تو زمین براش بود..... خدا اون روز ازش رو برگردونده بود؟!
_حالت چهره اش و نیازمندیش برای کرده شدنو سعی کردم نشون بدم..... وقتی ازش خواستم که برای بالا زدن خودشو جلوی من لمس و انگشت کنه هیچوقت فکرشو نمیکردم بتونه همچین شاهکاری بوجود بیاره....
حتی اب هم موفق به خنک کرد صورت و گوشای قرمزش نبود..... ممنون بود که اون کارگرها رفته بودن وگرنه باید توسط نگاه هاشون متهم به یه ادم منحرف میشد که داشت توسط سازنده اون مجسمه توجیه میشد.... سهون خیلی تو صحبت کردن در باره مسائل جنسی حرفه ای نبود و حالا در حال ذره ذره اب شدن توسط حرفای رکیک پارک در مورد خصوصی ترین عضو کارمندش بود.....
YOU ARE READING
Your hell and my heaven
Romanceپارک چانیول هنرمندسرشناس کره یک در هزار هم فکر نمیکرد که زندگیش با بیون بکهیون به نقطه ویرانی و نفرت برسه... اون حالا تبدیل به ادم جامعه گریز شده بود و تو چاهی که برادرش جونگین براش پهن کرده زندگی میکرد.... و شاید حضور اوه سهون خبرنگار مجله هنر می...