part 13

234 59 45
                                    

  _______________ پارک جیمین_________________
  ___________________***_____________________
چند ساعتی میشد که از دیدار کزاییش با کیم جونگین برگشته بود و بعد از عوض کردن لباسای خیسش تا  بیکار شدن جیمین با گلا وقت گذرونی کرده بود..
و حالا زانوی غم بغل گرفته بود نگاهش حرکات جیمین رو که تابلوی اویزون شده رو شیشه رو با کلمه بسته عوض میکرد دنبال میکرد و در انتها بعد از کلی انتظار جیمین بیکار کنارش حاضر شد....

البته که به طور چشمگیری سرما خوردگیش خوب شده بود. بعد از نشستن پشت میز پلاستیکی وسط مغازه گل فروشی ، شیشه سبز سوجو رو بین دستش گرفت و پرسید:

_خیلی خب بگو ببینم چی شده هون. داغون بنظر میرسی.

_اوهوم.

با حالت ناله مانندی جواب داد و جرعه دیگه ای از نوشیدنیش رو نوشید... عطسه کوتاهی کرد و پتویی که جیمین از اتاقک بالای گل فروشیش که حکم خونه اش رو داشت براش اورده بود رو دورش پیچید...جیمین که تقریبا با حال جدید سهون غریبه بود از نوشیدنیش نوشید و همراهش از اسنکی که روی میز به طور شلخته ای پخش شده بود خورد و گفت:

_بخاطر کیم جونگینه ، درسته؟بهت که گفتم اخلاق خیلی خاصی داره یه نموره رکه...

_اوه البته ولی نمیخوام درمورد اون بی ادب بی ملاحظه حرفی بزنم....

یه ساعت پیش چانیول باهاش تماس گرفت و گفت فردا سر ساعت ۱۲ خونه اش باشه.‌.البته که فقط قرار کاری نبود و قرار بود توسط دستای بی پروای پارک انگولک بشه...البته اگر شانس میاورد و کارشون فقط با انگولک کردن خلاصه میشید...

با وجود اینکه از سماجت و پیگیری پارک کفری میشد ولی به هرحال قصد و غرضش برای سهون  خیلی مزخرف بود....مضخرف و گیج کننده..‌‌..

_بیا بجای اون قول بیابونی و برادر عجیب غریب کم ادبش  درمورد تو و جونگوک حرف بزنیم. چجوری با هم آشنا شدین؟

جیمین که از کشیده شدن بحثشون به سمت جونگوک کاملا راضی بود لبخند درخشانی به لب زد و توضیح داد:

_اون فقط یکی از مشتری هام بود که هر از گاهی ازم گل میخرید...بعد از یه مدت سرو کلش تو حساب اس ان اسم پیدا شد و مچمو وقتی لایو زنده تو گی پارتی گذاشته بودم  گرفت... اولش باورم نمیشد که اونم همجنسگرا باشه و ولی وقتی بهم اعتراف کرد ، بدون لحظه ای درنگ درخواستش رو قبول کردم...میدونی در واقع هیچ چاره ای جز قبول کردنش نداشتم چون جئون بی اندازه از هر لحاظ کامل بود.

_سکسیه، نه؟

چشمای جیمین براق تر از قبل  شدن و ادامه داد:

_یه جنتلمن واقعی. و البته کاملا سنتی و کلاسیک.

قبل از اینکه شیشه اولش رو خالی کنه زمزمه کرد:

_مگه هنوزم از این آدما داریم؟

_منظورت چیه؟

_هیچی. متاسفم جیمین. راستش به خاطر نادیده گرفتنت متاسفم...هیچ فکرشو نمیکردم که تا قبل از اشناییت با جونگوک تا اون حد احساس تنهایی کرده باشی ...تو به هیچ کس راجب گرایشت چیزی نگفته بودی...هممون حتی جی آه شوکه بودیم ...و باید بگم که  بنظرم دوست پسرت عالیه... و کاملا واضح که تو رو دوست داره... کارش چیه؟

Your hell and my heavenWhere stories live. Discover now