🔞🔞هشدار این پارت شامل حرفای رکیک و سکس هست کسایی که جنبشو ندارن نخونن🔞🔞
_______ _ عقده من به خاطر گذشتمه ___________
___________________***____________________کی اومدی؟
صدای بمش تو محوطه بخار گرفته حمام طنین انداخت و باعث شد تا بکهیون از دیواری که چند دقیقه ای بهش تکیه داده بود و مشغول تماشای فیگور چانیول حین ریلکس کردن داخل وان حمومش بود دل بکنه و پاهای لختشو رو کاشی نمناک حموم بزاره:
_چطور متوجهم شدی...حتی چشماتم باز نکردی!
_فک کن به خاطر قدرت عشق....
صداش حین جواب دادن متمسخر بود باعث شد تا بکهیون تو نیمه راه متوقف بشه و لبخند عصبی به نگاه سرگرم شده چانیول بزنه...
_چوبکاری میکنی!
_تو فک کن یاداوری....
_ترش نکن...بهت که گفتم برای یکی از پلانا مجبور شدم با تیم فیلمبرداری و بازیگرای اصلی به استرالیا برم...من هر شب بیادت بودم....تو بودی که تماسامو نادیده میگرفتی....
قدم هاش از سر گرفته شدن و با نزدیک شدن به وان در حالی که نگاهش درگیر تماشای شونه های حجیم تر شده چانیول بود لبه وان نشست و انگشتاشو رو شونه های چانیول حرکت داد و قبل از رسیدن انگشتای وسوسه انگیزش به صورت چانیول دستش توسط چانیول پس زده شد:
_چرا اینجایی!
_منظورت چیه؟ برای اومدن به خونه خودم که نیاز به اجازه و هماهنگی ندارم!
_خونه خودت؟
خنده ای با پس زمینه بهت کرد و با تعجب به صورت بکهیون نگاه کرد... دلتنگش بود؟ شاید!
_ما هنوز یه تعهد کوفتی بهم داریم چان.... پس هرچیزی که مال توئه مال منم هست و بلعکس....
_تعهد!
بازهم خندید و باعث شد تا بکهیون از حرص دندون قروچه بکنه... دستشو سمت پیراهن طوسی روشنش برد و حین باز کردن دکمه هاش گفت:
_چه مرگته...دوباره از چی ناراحتی؟
_هیچی...تقریبا فراموش کرده بودم!
_چی رو؟
_تعهدی که در موردش حرف میزنی رومیگم... واقعا چی مارو بهم متعهد نگه داشته نگو یه رینگ مسخره
حلقه توی گردنش بین مشتش فشرده شد و بی توجه به نگاه آزرده بکهیون سر پا ایستاد و زیر دوش اب مشغول شستن خودش شد....هنوزم به خاطر پیدا نکردن ردی از سهون جوشی بود از اینکه میدید بعد شب پیش سهون اینطوری داره دست به سرش میکنه به حد مرگ عصبی بود.
پوف کلافه ای کرد بعد از دراوردن شلوار و لباس زیرش به چانیول زیر دوش ملحق شد و جواب نگاه پرسشی چانیول رو با بوسه کوتاهش به لبهای خیسش داد :
YOU ARE READING
Your hell and my heaven
Romanceپارک چانیول هنرمندسرشناس کره یک در هزار هم فکر نمیکرد که زندگیش با بیون بکهیون به نقطه ویرانی و نفرت برسه... اون حالا تبدیل به ادم جامعه گریز شده بود و تو چاهی که برادرش جونگین براش پهن کرده زندگی میکرد.... و شاید حضور اوه سهون خبرنگار مجله هنر می...