Part 1

1.1K 143 7
                                    

_________________نارسیس________________
___________________***_____________________

تنظیم لنز دوربینش به روی شاهکار اون نمایشگاه...مدتی میشد که محو تماشای اون نقاشی بود....جز به جزش پسرک رو مجذوب خودش کرده بود....
یادش نمیومد که اخرین بار کی همچین اثر بی نقصی تماشا کرده بود... و شاید همین دلیل باعث به صدا در اومدن صدای مجدد فلاشر و ثبت دوباره اون اثر تو حافظه دوربینش شد....

_دهمین شاتیه که داری میگری

پیچش نجوای اروم مردی که به خاطرش در اون مکان حضور داشت باعث پایین اومدن دوربینش و اشنایی نگاهش با خالق اثر روبروش بود...

_یازدهمیش بود....و فکر میکنم هنوزم دوربینم جا برای گرفتن شات های بیشتر داره پارک شی.....

دستش دراز شد و بدنش به سمت مردی که این روزها ترند بیشتر خبر ها بود چرخید و لبهاش دوستانه به لبخندی گرم روی هم لغزیدن:

_اوه سهون هستم...جوانترین عضو مجله هنر سئول...ممنونم که این فرصت رو در اختیار من و مجلمون قرار دادین

فشرده شدن دستش بین دستهایی بزرگتر از دستای خودش احساس خوش ایندی براش نداشت....با اختلاف قدی چند سانتی مرد مقابلش با بدن عضلانی و رو فرمش اعتماد به نفسش رو ازش روبوده بود...حالا داشت به حرفای بقیه راجب ناقص بودن اندامش پی میبرد...فقط داشتن قد بلند برای جذابیت کافی نبود....نگاهشو از لک های رنگ تیشرت سفید پارک کند و درست مثل خودش به چشماش داد... معذب کننده بود اما به دور از ادب بود اگر قصد فرار از نگاه متفاوت چانیول رو داشت.

_وقتی که رئیس یانگ پشت تلفن بهم گفت که قراره عجیبترین عضوشو برای مصاحبه بفرسته انتظار همچین شخصیتی نداشتم....توجه تو به این اثر بین همه اثرهام قافل گیرم کرد....حالا میفهمم چرا رئیس یانگ امروز تا این حد مطمئن از نتیجه ملاقاتمون حرف میزد!

چانیول مثل همیشه بی پرده و رک حرفشو به زبون اورد و وقتی نگاه خیره دوباره اون بچه رو به نقاشی جدیدش دید لبخندش عمیق تر شد.....سهون محو تمشای نقاشی لب زد و جزئیات رو مو به مو به زبون اورد:

_پسری که در حال تماشای انعکاس تصویر خودش توی ابه....در نگاه اول شاید صحنه جالب توجهی نباشه اما با یه دقت کافی و توجه بیشتر مجذوبش میشی...مجذوب نگاه خاص اون پسر به تصویر خودش در اب.....اون خودشیفتگی داره...

هنوزم خیره به شخصیت داخل نقاشی بود...خیره به نگاه متفاوتش...حالت اون نگاه ...شاید به خاطر هنر پارک بود؟؟ شاید به خاطر جادوی دستای چانیول بود که حالا می تونست همچین ارتباطی با اون نقاشی دریافت کنه و فکر کنه که اون پسر درست مثل خودش صاحب گوشت و پوست و روح

_یه نوع اختلال شخصیتیه....

نگاه سهون دست پارک رو که سیگار ارزون قیمتش رو تا روی لباش حمل میکرد دنبال کرد و دید که چطور با حالت مختص به خودش اون لوله کاغذی رو اتش زد و دود غلیظشو داخل ریه هاش کشید...خاص بود

Your hell and my heavenDonde viven las historias. Descúbrelo ahora