part 16

275 62 58
                                    

🔞🔞هشدار این پارت شامل حرفای رکیک و سکس هست کسایی که جنبشو ندارن نخونن🔞🔞

__________ یه قدم نزدیکتر به تلافی   ___________
___________________***___________________

فشار کفشش رو روی مچ پای پسر بیشتر کرد و وقتی فاصله گرفتن چانیول از سهون رو از داخل مانیتور دید موهای بلند هیونجین رو ول کرد و تلفن همراهشو تو سینش کوبید:

_جمع جور کن خودتو اشغال هرزه! این وضعیت فاکی تقصیر کیه جنده کوچولو؟

با چنگ زدن به شیشه لیوان بلوری روی میز کنار بکهیون رو کاناپه لش کرد و مایع قهوه ای رنک ویسکی رو سر کشید به صدای لرزون هیونجین گوش داد:

_چانیول چیزی بهم نگفت....قسم میخورم که چیزی بهم نگفت....وقتی برگشت خونه یه ساعتی خوابید و بعد که بیدار شد یه دوش گرفت و وقتی داشت می‌رفت بیرون فقط گفت داره میره کلاب.

بکهیون که با نفرت در حال تماشای پسرک سیاه و کبود شده توسط مشتا و لگدای جونگین بود با تشر گفت:

_تو کودنم باور کردی! فقط چند روز فاکی نبودم و اینطوری گند زدید به همه نقشه هامون؟

اخر سر نگاه سر زنش گرشو به جونگین داد :

_خودتو با گذاشتن دوربین تو خونه سهون و تماشا کردن خود ارضاییاش سرگرم کردی این کودنم با تفریحات بی مصرفی که چانیول براش ساخته....اگر میخواید اینطوری ادامه بدید بگید تا یه فکر دیگه به حال عاشق تازه به دوران رسیدمون کنم.

_شششش....خونتو کثیف نکن بیب....همین دوربینی که داری ازش حرف میزنی باعث شد تا سر بزنگاه مچشونو بگیرم....فک نمیکردم چانیول بخواد جهش بزنه و برخلاف افکار احمقانش راجب عشق و هر اشغالی که مربوط بهشه به سهون ناخونک بزنه...

_حالا که فهمیدی...دست بجنبون تا داداشت پته هممونو نریخته تو کف دست اون کودن....

_تو از چی نگرانی بیون بک هیون؟

_از کیر تو  که خواب زمستونی به سر میبره و داره دست دست میکنه....

_بهت که گفتم نگران  نباش....و تو...

نگاه غضبناکشو به هیونجین داد:

_اگر دلت میخواد تا اتفاقی شبیه به امشب دوباره تکرار نشه حواستو جمع جور کن .... حالاهم گورتو گم کن همونجایی که با چانیول قرار گذاشتی...

سری به تایید تکون داد و بعد از سرپا شدن با قدمای لنگونش اتاق رو ترک کرد.

___________________***____________________

جیمین جعبه ي گلدون هارو گوشه اي روي زمین گذاشت و چرخید بطرف صورت رفیق بد عنقش..که با یه من عسلم نمیشد بخورتش.

_باز دوباره چه نقشه ای برای من احمق کشیدین؟

جیمین لبهاشو روي هم فشار داد و با نگرانی نگاهش کرد. فکر نمیکرد که سهون هنوزم از بابت اون روز کینه به دل گرفته باشه

Your hell and my heavenWhere stories live. Discover now