خب دوستان سلامممم😂 این پارت آخر و خب رسیدیم به اسمات کوکوی 🤤 شما رو به خدای بزرگ میسپارم 😂✋🏻 آخر پارت نظر سنجی داریم 😁 ووت بدین 🙂 جان دونسنگتون کامنت بدین پلیز به نظر هاتو لازم دارم 🙃
_________________________________________________تو فرودگاه منتظر نشسته بود . جیمین به طرز عجیبی خیلی خسته بود و همش سرش روی شونه یونگی بود یا توی بغلش خوابیده بود . تهیونگ هم همش حواسش بود به جونکوک آسیبی نرسه .
جونکوک هم محکم دست ته رو گرفته بود و ازش دور نمیشد .
_________
بعد از سه ، چهار ساعت بالاخره رسیدن خونه . چمدون هاشونو توی اتاق گذاشتن . تهیونگ رفت توی آشپزخونه . یهو جونکوک کشیدش توی بغل و چسبوندش به دیوار و بوسه های عمیقی رو روی لب هاش کاشت .تهیونک شوکه شده بود و نمیتونست به بوسه هاش جواب بده . جونکوک ازش جدا شد و به چشم های بسته تهیونگ نگاه کرد گفت : دوست نداشتی ؟
تهیونگ چشم هاشو باز کرد و بدون حرف لب های جونکوک رو سافت بوسید .
گفت : من هیچ وقت از بوسه هات نه خسته میشم نه بدم میاد .
رامن آماده خریده بودن . بعد از خوردن غذا جونکوک گفت : میای بریم حمام ؟
تهیونگ گفت : برو اگه میخوای بری . من بعدا میرم .
جونکوک گفت : من میگم بریم ، دوتایی ، باهم .
تهیونگ چشماش چهارتا شد . هم دوست داشت بره ، هم یکم ترسید .
جونکوک حالت کیوتی گرفت و گفت : بیب بیا بریم دیگه .
تهیونگ که نتونست به این حالت کیوت جونکوک نه بگه گفت : باشه ، ولی ......
جونکوک میدونست میخواد چی بگه گفت : باش باش حواسم هست .
تهیونگ خنده ای کرد و بلند شدن و حوله هاشونو برداشتن و رفتن توی حمام .
تهیونگ پشت به جونکوک تی شرت و شلوارش رو بیرون آورد و فقط یه باکسر پاش بود .جونکوک تمام لباس هاشو بیرون آورده بود . از پشت نزدیک تهیونگ شد و دستشو دور شکمش حلقه کرد .
تهیونگ با نشستن دست نسبتا سرد جونکوک هیسی کشید .
جونکوک بوسه ای روی گردش گذاشت . تهیونگ چرخید و لب هاشو نو روی هم گذاشتن .
جونکوک از حواس پرتی تهیونگ استفاده کرد و باکسرشو از پاش بیرون آورد .
بدون اینکه بوسشونو قطع کنه زیر دوش رفت و آب گرم رو باز کرد .
تهیونگ یکم عقب رفت و توی تیله های مشکلی جونکوک نگاه کرد .
موهاش با آب خیس شده بود و چتری های خیسش روی پیشونیش ریخته بود .
تهیونگ آب دهنشو قورت داد . جونکوک گفت : مرسی قبول کردی .
تهیونگ خنده ای کرد .
YOU ARE READING
Untouchable✨
Fanfictionشیپ : کوکوی ، یونمین دارای اسمات ( خیلی نداره/:) (کامل شده ) اولین رمان من هست . امید وارم خوشتون بیاد و حمایتم کنین لاوا❣️ - دوماه طول کشید تا اعتمادشو جلب کنم.....ولی .... ولی توی یه روز گند زدم به همش .... لعنت به من ....