part 14

6.9K 988 148
                                    


شوگا که رو تخت نشسته بود تی شرتی نداشت و فقط یه شلوار پاش بود خطاب به جیمین که کنارش دراز کشیده بود و لباس نازکش رو تنش خوابیده بود گفت: پس همه این کار ها رو کردی تا اون دو تا با هم روبرو بشن

جیمین سرش و تکون داد و گفت: وقتی تو آشپزخونه بودم ته اومد پیشم و مدام از حال جونگ‌‌کوک پرسید منم ازش خواستم برای کوک‌ غذا درست کنه اونم با ذوق قبول کرد اون دو تا همدیگه رو دوست دارن حتی اگه متوجهش نشن

شوگا به سمتش چرخید و گفت: مثل خودت
نگاه شوگا برای جیمین همرنگ همون چند سال پیش بود
زمانی که برای اولین بار عاشق شد

جیمین خنده آرومی کرد و گفت: آره منم نمیخواستم قبول کنم عاشق یه مافیای خوش تیپ شدم اما دیگه وقتی که من و تو خونه زنجیر کردی چاره ای نداشتم اما کم کم عاشقت شدم

شوگا لباش و بوسید و گفت: پشیمونی؟؟؟

جیمین لبخندی زد و گفت: هیچوقت از اینکه باهات ازدواج کردم پشیمون نمیشم تو بهترین بودی و هستی

شوگا بازوی لخت مرد و نوازش کرد و گفت: نمی‌دونم چیشد که عاشق گارسونی شدم که اون شب حمله عین یه بچه گربه تو خودش جمع شده بود از ترس می لرزید و گریه می‌کرد

جیمین خندید و گفت: یاااا اونقدر هم نترسیده بودم

شوگا با شیطنت گفت: پس چرا داشتی گریه میکردی

جیمین هلش داد و گفت: اصن برو اونور ببینم

شوگا شونش گرفت و رو تنش خوابید و گفت: هیچوقت نمیتونی من و از خودت برونی

جیمین لبای شوگا رو بوسید و گفت: به نظرت دلم میاد این کار و بکنم ؟؟؟

شوگا لباش و گاز گرفت و گفت: با من مثل گربه برخورد نکن مین جیمین

جیمین پاهاش و دور مرد حلقه کرد و گفت: می‌دونی کی عاشقت شدم؟؟؟

شوگا لباش و بوسید و گفت: کی

جیمین موهای لختش و نوازش کرد و گفت: اولین باری که جلوی تمام گروهت وایسادی تا من و توی گروه راه بدن و بتونی ازم مراقبت کنی .

شوگا خنده آرومی کرد و گفت: یادمه جونگ‌‌ کوک میخواست بکشتم هر چی می‌گفتم قبول نمیکرد

جیمین گونش و لمس کرد و گفت: هیچوقت یادم نمیره رو هم اسلحه کشیدید چون فکر میکرد من جاسوسم

شوگا پیشونیش و بوسید و گفت: اما بالاخره قبولت کردن تونستم ازت مراقبت کنم

جیمین لباش و بوسید و گفت: زندگیم و مدیون توام

شوگا خندید و پیشونیش و بوسید

_______________________


kookv baby doll [ Completed ]Where stories live. Discover now