part 26

5.5K 750 222
                                    

ته به لباس های جدیدی که کوک براش خریده بود نگاه کرد
رنگ های روشنش و دوست داشت ه‍مه پیراهن ها گشاد و بلند بودن جوری که تا رونش میومدن

یکی رو که رنگ لیمویی داشت برداشت و پوشید و شلوارک گشادی هم که به شکمش فشار نیاره پوشید

خودش و تو آینه نگاه کرد حالا که هفت ماهش شده بود شکمش واقعا بزرگ شده بود و یکم کمرش و اذیت میکرد اما برای مهمونی که داشتن نمیتونست صبر کنه کیک بزرگی پخته بود و منتظر بود تا لازانیاش هم بپزه

همینجوری که داشت با انگشت چیزایی که نیاز بود انجام بده رو میشمرد در خونه صدا کرد
به سمت در رفت و از سوراخ در برون و نگاه کرد چهره خندون مینجی با لباس زرد رنگش خنده به لبش آورد در و باز کرد و جیمین وارد شد

همینجوری که داشت با انگشت چیزایی که نیاز بود انجام بده رو میشمرد در خونه صدا کرد به سمت در رفت و از سوراخ در برون و نگاه کرد چهره خندون مینجی با لباس زرد رنگش خنده به لبش آورد در و باز کرد و جیمین وارد شد

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.

تهیونگ مینجی و از بغل جیمین گرفت و گفت: واوووووو خوشگل کردی هیونگ خبریه؟

جیمین در و بست و گفت: با بعضیا قهرم

ته با تعجب گفت: یعنی یونگی هیونگ نیومده؟
جیمین سنجاق سر مینجی و مرتب کرد و گفت: داره میاد

همون لحظه دوباره صدای در اومد جیمین مینجی و گرفت و ته رفت تا در و باز کنه

یونگی وارد خونه شد و گفت: تاپوو دارن میان نمی‌خواد در و ببندی با صدای آرومی گفت: کیتن هنوز عصبانیه؟

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.

یونگی وارد خونه شد و گفت: تاپوو دارن میان نمی‌خواد در و ببندی
با صدای آرومی گفت: کیتن هنوز عصبانیه؟

ته خنده آرومی گفت: خیلی

یونگی نفس عمیقی کشید و گفت: اوکی

از ته رد شد و کنار جیمین رو مبل نشست اما جیمین سرش و چرخوند و چیزی نگفت

ته با دیدن تاپ و جیوو که از آسانسور بیرون اومدن لبخند زیبایی زد و گفت: خوش اومدید تاپوو

kookv baby doll [ Completed ]حيث تعيش القصص. اكتشف الآن