part 22

5.6K 825 223
                                    


پنج ماه بعد

ته با لباس روشن و کرمی که تنش بود تو اتاق بزرگ خودش و جونگ کوک روبروی معلمش نشسته بود

معلمش زن میانسال و خوش چهره ای بود که خیلی درس و حدی می‌گرفت و زیاد لبخند نمی‌زد

برگه جواب های ته رو نگاه کرد و با یکی از اون لبخند های کمیابش گفت: همه جواب هات درسته این عالیه

ته نفس عمیقی کشید و با لبخند گفت: بالاخره تونستم

زن لبخندی زد و گفت: خوب کار امروز ما تموم شد من دو روز دیگه اینجام تا فصل آخر و با هم کار کنیم

ته با زبون انگلیسی که این مدت به طور فشرده یاد گرفته بود از زن تشکر کرد و تا در خروجی همراهیش کرد

وقتی به هال بزرگ خونه برگشت مینجی کوچولو رو دید که داشت بین بالشت ها بازی می‌کرد

تهیونگ جلو رفت و دختر تو آغوش کشید و گفت: سلام سلام خانوم کوچولو

مینجی ته رو بغل کرد و گفت: ته ته ببللللللللللللللللللل

تهیونگ محکم بغلش کرد و گفت: جوجه فسقلی

همون لحظه در اتاق کار جیمین باز شد موهاش آشفته بود و پیراهنش کج شده بود یه خودکار پشت گوشش بود با دیدن ته گفت: اونجوری نگام نکن می‌دونم چقدر داغون به نظر میرسم

ته لبخند مهربونی زد و گفت: داری زیاد به خودت سخت میگیری هیونگ

جیمین برگه ای که رو دستش بود و رو اپن کوبید و گفت: این فاک چرا تموم نمیشههههههههه از این نقشه فاکی خسته شدم

مینجی با چشمای درشتش به جیمین نگاه کرد و گفت: فاک؟

جیمین موهاش و کشید و گفت: همین و کم داشتم

ته خندید و گفت: برو یه دوش بگیر تا آروم شی

جیمین به برگه ای که رو اپن بود اشاره کرد و گفت: حواست باشه مینجی این و نخوره

ته خندید و گفت: مثل اون دفعه که که برگه هات و گاز زده بود؟

جیمین سرش و تکون داد و گفت: این بچه دیگه داره دیوونه کننده میشه

مینجی دست زد و خندید جیمین خنده آرومی کرد و به سمت دخترش اومد و گفت: بریم حموم کوچولوی من؟؟

مینجی خودش و تو بغل پاپاش انداخت و با هم به سمت حموم رفتن

همون لحظه در خونه باز شد جیوو وارد شد و کیفش و پرت کرد و گفت: همش تقصیر توئه

تاپ چشماش و چرخوند و گفت: نه که تو مقصر نیستی

جیوو اخم کرد و گفت: اینقدر همه چی و گردن من ننداز

تاپ خنده آرومی کرد و گفت: کی اینکار و کردم

جیوو با صدای بلندی گفت: همیشه

kookv baby doll [ Completed ]Where stories live. Discover now