پنج ماه بعد
ته با لباس روشن و کرمی که تنش بود تو اتاق بزرگ خودش و جونگ کوک روبروی معلمش نشسته بود
معلمش زن میانسال و خوش چهره ای بود که خیلی درس و حدی میگرفت و زیاد لبخند نمیزد
برگه جواب های ته رو نگاه کرد و با یکی از اون لبخند های کمیابش گفت: همه جواب هات درسته این عالیه
ته نفس عمیقی کشید و با لبخند گفت: بالاخره تونستم
زن لبخندی زد و گفت: خوب کار امروز ما تموم شد من دو روز دیگه اینجام تا فصل آخر و با هم کار کنیم
ته با زبون انگلیسی که این مدت به طور فشرده یاد گرفته بود از زن تشکر کرد و تا در خروجی همراهیش کرد
وقتی به هال بزرگ خونه برگشت مینجی کوچولو رو دید که داشت بین بالشت ها بازی میکرد
تهیونگ جلو رفت و دختر تو آغوش کشید و گفت: سلام سلام خانوم کوچولو
مینجی ته رو بغل کرد و گفت: ته ته ببللللللللللللللللللل
تهیونگ محکم بغلش کرد و گفت: جوجه فسقلی
همون لحظه در اتاق کار جیمین باز شد موهاش آشفته بود و پیراهنش کج شده بود یه خودکار پشت گوشش بود با دیدن ته گفت: اونجوری نگام نکن میدونم چقدر داغون به نظر میرسم
ته لبخند مهربونی زد و گفت: داری زیاد به خودت سخت میگیری هیونگ
جیمین برگه ای که رو دستش بود و رو اپن کوبید و گفت: این فاک چرا تموم نمیشههههههههه از این نقشه فاکی خسته شدم
مینجی با چشمای درشتش به جیمین نگاه کرد و گفت: فاک؟
جیمین موهاش و کشید و گفت: همین و کم داشتم
ته خندید و گفت: برو یه دوش بگیر تا آروم شی
جیمین به برگه ای که رو اپن بود اشاره کرد و گفت: حواست باشه مینجی این و نخوره
ته خندید و گفت: مثل اون دفعه که که برگه هات و گاز زده بود؟
جیمین سرش و تکون داد و گفت: این بچه دیگه داره دیوونه کننده میشه
مینجی دست زد و خندید جیمین خنده آرومی کرد و به سمت دخترش اومد و گفت: بریم حموم کوچولوی من؟؟
مینجی خودش و تو بغل پاپاش انداخت و با هم به سمت حموم رفتن
همون لحظه در خونه باز شد جیوو وارد شد و کیفش و پرت کرد و گفت: همش تقصیر توئه
تاپ چشماش و چرخوند و گفت: نه که تو مقصر نیستی
جیوو اخم کرد و گفت: اینقدر همه چی و گردن من ننداز
تاپ خنده آرومی کرد و گفت: کی اینکار و کردم
جیوو با صدای بلندی گفت: همیشه
YOU ARE READING
kookv baby doll [ Completed ]
Fanfictionعروسک🍸 زوج اصلی : کوکوی ...... یونمین ژانر: عاشقانه درام امپرگ یه داستان کلیشهای یه مافیای بی رحم و هوسباز که به کسی نمیبازه یه پسر خوشگل و گستاخ که طعمه نگاه های هوس انگیز میشه ولی قرار نیست آروم و مطیع باشه اما........ یه راز بزرگ داره این را...