part 23

5.7K 776 188
                                    



جیمین به همراه دخترش از حموم خارج شد و به سمت اتاق مینجی رفت حوله دختر کوچولو رو در آورد و لباس صورتی رنگش و تنش کرد رو تخت گذاشتش و گفت: فسقلی تمیز شده حالا وقت خوردنشه مگه نه؟

سرش و پایین برد و رو شکم سفید بچش و فوت کرد و مینجی با صدای بلندی خندید
چند بار این کار و تکرار کرد و هر بار گوشش از این صدای بهشتی پر میشد

بعد چند ثانیه عطسه آرومی کرد و مینجی بهش خندید موهای لطیف دخترش و ناز کرد و گفت: من برم موهام و خشک کنم تا سرما نخوردم

از اتاق دخترش خارج شد و به سمت اتاق خودش رفت
یونگی با تیشرت مشکی رنگش زیر پتو بود و داشت تو گوشیش چیزی و ایمیل میکرد جیمین انتظار داشت همسرش بهش توجه کنه اما اینطور نشد پس بدون اینکه چیزی بگه جلدی آینه وایساد و به خودش نگاه کرد از توی آینه یونگی و دید که داشت قایمکی نگاهش میکرد

این عادت عجیبش هیچوقت قرار نبود ترک بشه اون همیشه مثل یه پسربچه بهش نگاه میکرد

جیمین لبش و گاز گرفت و حوله تن پوشش و از رو دوشاش انداخت به یونگی نگاه کرد که داشت با نگاه حریصی تماشاش میکرد وقتی نگاهشون بهم قفل شد جیمین با شیطنت‌ ابرو بالا انداخت و یونگی رو وحشی تر کرد

بدنش و رو میز آرایشی هم کرد و به بهونه نگاه کردن به صورتش بوتش عقب داد و کمرش و قوس داد

یونگی گوشی و رو تخت انداخت و از جاش بلند شد
جیمین نیشخندی زد و موهای خیسش و تو صورتش ریخت لباش و خیس کرد و با چهره اغواگرش از تو آینه به همسرش نگاه کرد
یونگی از پشت بهش چسبید و گفت: مین جیمین

جیمین لبش و گاز گرفت و گفت: بله رییس؟

یونگی نیشخندی زد و گفت: من رییستم؟
اسپنک محکمی بهش زد و منتظر موند
جیمین خودش و یکم بالا کشید و گذاشت سینه و شکم سفیدش معلوم شه بعد با صدای آرومی گفت: تو همه چیز منی

یونگی گلوش و گرفت و جیمین و به خودش چسبوند با صدای بمی گفت: تو کیتن وحشی دلت میخواد به فاک بری نه؟

جیمین به چشمای تیره مرد نگاه کرد و گفت: معلوم نیست مستر؟ میخوامت لطفاً به فاکم بده

یونگی گردن همسرش و مکید و گفت: تو همیشه یه کیتن وحشی میمونی نه؟ یه کیتن شیطون که دیک مسترش و میخواد

جیمین اه ارومی با حس مک های محکم مرد کشید و گفت: فقط برای تو مستر این کیتن فقط برای داشتن تو اینجوری سفت میشه

یونگی دستش و رو سینه سفت جیمین کشید و گفت: دلم برای مک زدن پوستت تنگ شده

جیمین ناله آرومی با نیشگون یونگی کرد و گفت: بهم نشون بده پس مستر

یونگی جیمین و رو تخت پرت کرد و گفت: توله گربه وحشی

جینبن خنده ارومی کرد و گفت: اعتراف کن عاشقشی

kookv baby doll [ Completed ]Where stories live. Discover now