صبح خیلی زود قبل از اینکه بقیه بیدار شن سوبین رفته بود و هیونینگ کاملا تو خودش بود و بر خلاف روزای دیگه که سره بقیه رو می برد خیلی آروم تر بود . بومگیو که از جریان خبری نداشت و انگار قرار نبود کسی چیزی بهش بگه از اینکه کای اینجوری شده بود خیلی نگران بود .
' یا چته تو '
خزید سمتش و با چشم های پاپی طورش به چهره ی تو هم کای نگاه کرد و وقتی دید قرار نیست جوابی ازش بشنوه نگاه مظلومش رو با یه نگاه که از نظر خودش مرگ بار بود عوض کرد و حرفش رو جدی تر تکرار کرد ' چتههه '
کای زیر چشمی نگاهی بهش انداخت و گفت ' هیچی '
با اینکه مشخص بود داره دروغ میگه ، ذهنش درگیر دیشب بود و خیلی احساس گناه می کرد ، اون هیچ وقت اینجوری نمی شد ! هیچ وقت تو حالت مستی کسی رو نبوسیده بود اما چرا سوبین ؟ اوکی قبوله جذابه و خیلی خوشگله اما کای فقط دو روز میشناختتش .
' باشه اصن نگو چته ، ولی اگه بگی دیشب برام هیچی نگرفتی ، از همینجا پرتت می کنم تو هواپیما تا مستقیم برگردی آمریکا '
بومگیو فقط می خواست با موضوع مورد علاقه ی دوستش حالش رو جا بیاره و انگار موفق هم بود .
' یه چیزایی گرفتم اما نصفش مال تو نیست '
بومگیو که گیج شده بود آروم لب زد ' ینی چی ... '
کای دستش رو گرفت و از روی کاناپه بلندش کرد و بردتش توی اتاق خودش تا اون چیزی که براش گرفته بود رو نشونش بده .
بومگیو نشست روی تخت و به کای که روی زمین داشت بین وسایلش می گشت ، نگاه کرد .
بعد از حدودا دو دقیقه کای یه پلاستیک رو اورد بیرون و گرفت جلوی بومگیو ' بگیر بپوش '
بومگیو پلاستیک رو گرفت و درحالی که توش رو دید می زد گفت ' اون چیزایی که گفتی مال من نیستن کجان '
' اینا رو بپوش اونا رو بعدا بهت نشون میدم '
بومگیو اخم کرد و با صدای بچه گونه گفت ' تو هم مثل یونجون شدی ؟ نشونم بده دیگههه '
هیونینگ کای با اسم یونجون لبخند شیطانی زد و گفت
'به شرطی بهت نشون میدم که اینا رو بپوشی و بری جلوی یونجون هیونگ 'بومگیو آب دهنش رو قورت داد ' م مگه چی هستن ؟'
آروم لباس ها رو از تو پلاستیک اورد بیرون و متوجه شد که به جوراب پشمی بلند تا زانو هاش که روش چند تا خرس کیوته با یه هودیه سفید کوتاه که روش نوشته ددی و گوش و دم خرسی شکل داشت
' شلوارش کو ... '
' نداره '
بومگیو لباسا رو انداخت رو تخت و با حالتی غر غرانه گفت و پاهاش رو رو هوا تکون داد ' نه نه نهه من این کارو نمی کنمم '

DU LIEST GERADE
I Hate My strawberry smell
Jugendliteraturهمه چیز از یه پروژه ی زمینشناسی شروع شد و با یک افسردگی بعد از سکس (البته فقط توی تصورات خودش ) تموم شد . اما امکان نداشت حتی بعد از پنج سال بومگیو هنوز هم بوی اون فرمون سرد سونبه اش رو یادش باشه ---------- ژانر : امگاورس ، فلاف ، رومنس کاپل : یو...