5

585 56 34
                                    

خانم نام: غذا آمادس!
بعد از اينكه تهيونگ صندليشو انتخاب كرد ، بدون درنگ صندلى كناريشو عقب كشيدو كنارش نشست.
از نگاهاش معلوم بود كه از كارش تعجب كرده اما به روش نمياره.

يكم آب خورد و گفت: تهيونگ شى از اونجايى كه باتو حرفى ندارم بايد روبه روى دونگ هيوك بشينم تا راحت باهاش حرف بزنم!

دونگ هيوك: كيم تهيونگ شى از اينكه اين وقت شب بدون دعوت اومدم اينجا معذرت ميخوام
از بريدنِ استِيكش دست كشيد و نگاش كرد: من مهمون دوست دارم ! اتفاقا تنها غذا خوردن با سويون خسته كنندس!

با چشماى درشت نگاش كرد و گفت: يااا اگه اينقدر دوست دارى دوتایی غذا نخوريم به اون ... آجوشيه آجوما نما بگو بياد باهات غذا بخوره!

"چقدر توصيف يون هيه آشغال جلوى يه غريبه سخخخته! "
دونگ هيوك گيج شده بود اما اهميتى نداد و به غذا خوردنش ادامه داد
-دونگ هيوك! مدرست كجاس؟
~هنوز ثبت نام نكردم
-اما سال داره تموم ميشه كه
~فقط قراره امتحان بدم!
~بيا مدرسه ى ما

نگاه هر دوشون روى سويون خشك شد . با گيجى نگاشون كردو گفت: چيه؟ مگه درخواست ازدواج كردم؟
صداى زنگه خونه ، جوِ سنگينى كه بينشون بود رو از بين برد. خانم نام سمت در رفت و بازش كرد. حدس زدن شخصی که پشت در بود خیلی سخت نیس! خب کی میتونه این وقت شب بیاد اینجا؟

خانم نام: يون هى شى خوش اومدين!
سويون خنديد و يكم آب خورد: واو چه شب رومانتيكى بشه!
تهيونگ بدون اينكه به يون هى نگاه كنه ، مشغول بريدن گوشت بود . یون هی توجهی به رفتارای تهیونگ نکرد و کنارش وایساد
يون هى : ميشه صحبت كنيم؟
-عوووو آجومااا بيا شام بخوريم ! وقت براى تلف كردن زياده

...
خانم نام يه بشقاب استيك جلوى يون هى گذاشت و از سالن بيرون رفت. يون هى به صندلیه سويون كه كنار تهيونگ بود نگاهى كرد و گفت: جات راحته؟
-البته! كنارم تهيونگ شى ، روبه رومم آجومای پیر ! چى از اين بهتر؟

به حاضر جوابيش پوزخندى زد و به تهيونگ نگاه كرد ، اما اون حتى بهش اهميتم نميداد.
يون هى: تو دوست پسره سويونى؟
دونگ هیوک: بهم ميخوره دوست پسرش باشم؟
يون هى:پس به من ميخوره كيه تهيونگ باشم؟
~خواهر بزرگش؟

سويون بلند خنديد و كف دستشو جلو آورد و دونگ هيوك محكم زد قدش.
ميتونست حرص خوردن يون هى رو حس كنه كه با تمام وجود به خونش تشنه بود ! اون دختره رو مخ امشب نبايد ميومد اينجا...

-عااااخ
چاقورو كنار انداختو دستشو روى انگشتش فشار داد
~چى شد؟؟؟
-بريدممم اوفففففف
~بيا بريم توى سالن من چسب زخم دارم
تهيونگ با نگاه ترسناكى به دونگ هيوك خيره شد و گفت: گفتم اين امانته منه

SnowFlowerWhere stories live. Discover now