14

562 45 63
                                    

سریع دسته ی تی رو یه طرف انداخت و گفت: بله آجوووووشی؟
پشت در جواب داد: سرویس بهداشتی خرابه ، چیزیت نشده بچه؟

یون هی از جاش بلند شد و جواب داد: خوبیم ! الان میایممممم
کیف و گوشیشو برداشت و سریع بیرون رفت.

- ترسو

.........

قبل از زنگ خوردن ساعتش صدای کوبیده شدن چیزی بیدارش کرد.
یه روزم که میخواست دیر بیدار شه بره مدرسه ، مینهو خرابش کرد!

لای پتو پیچید و داد زد: خوبی؟؟؟؟
وقتی جوابی نگرفت ، با اون موهای ژولیده و لباسای نامرتبش داخل پذیرایی دویید و گفت: مینهو خوبی؟؟؟؟؟

وقتی برگشت ، سویون با چشمای درشت نگاش کرد و گفت: تهیوووونگ؟؟؟؟

~ سویون بیدار شدی؟
صدارو دنبال کرد و وقتی به مینهو رسید جواب داد: چرا کیم تهیونگ اینجاس؟

~ اومده باهم بریم صبونه بخوریم
هر چند که میدونست منطقیه که بدون اون برن صبونه بخورن اما از اینکه حس یه ادم اضافه رو داشت حرصش گرفت .

خم شد تا داخل آشپزخونه رو کامل ببینه که خطاب به تهیونگ گفت : پس میتونم بپرسم چرا اینجا دارید قهوه میخورید که قهوه سازم بشکونید؟

بخاطر طعنه زدنش پوزخندی زد و گفت: مین سویون تو مدرسه نداری؟

- اتفاقا قرار بود مینهو منو برسونه!

مینهو: سویونا امروز با راننده برو
لبخند شیطانی ای زد و گفت: احتیاجی نیست با یونجون میرم ، مدرسم سره راهشه

تهیونگ قهوه رو کنار گذاشت و گفت: ما میرسونیمت

.........

معلم: خب! برای دانشگاه جدیدتون برنامه ای دارین؟

لبخندش محو شد و به صندلیش تکیه داد. چرا این جمله اینقدر ناراحتش میکرد؟ مگه چیزی برای از دست دادن داشت؟

~ مین سویون؟
نگاه کل کلاس روی سویون رفت: بله؟
~ نکنه نمیخوای بری دانشگاه؟ اخمات توهمه!

لبخند مصنوعی ای زد و گفت: نه نه ، من فقط بخاطر دور شدن از دوستام ناراحتم ، ممکنه یه جا قبول نشیم!

~ حالا میخوای چه رشته ای بخونی سویون؟
- میکاپ آرتیست یا خوانندگی!

کل کلاس: اووووووووووووو
معلم: هر موقع آمادگی داشتی برامون بخون سویون

SnowFlowerDonde viven las historias. Descúbrelo ahora