ساعت كاريش تموم شده بود و يه روز ديگه رو بدون مشكل كار كرد. بعد از عوض كردن لباساش از همه خدافظى كرد و از رستوران خارج شد.
بخاطر معتدل بودن هوا ، بخشى از برفاى خيابون آب شده بود اما برعكس روزاى ديگه خيابون خلوت تر از هميشه بنظر ميرسيد...
چند دقيقه اى براى تاكسى گرفتن ، كنار خيابون وايساد اما هيچ ماشينى رد نميشد. عقب رفت و روى جدول كنار خيابون نشست و دستاشو داخل جيباش برد.
-هوففففف مگه ساعت ١٢ شبه؟؟؟؟؟چند دقيقه بعد ، نگاهش سمت رستوران رفت و با فكر اينكه تا زمانى كه بتونه يه ماشين جور داخل رستوران منتظر بمونه ، بلند شد.
نااميد درو باز كرد و داخل رفت، جانگمى با ديدن سويون ابرويى بالا انداخت و گفت: چيزى جا گذاشتى؟
-نه! تاكسى نيسيونجون از رختكن بيرون اومد و كلاه ايمنيشو روى سرش گذاشت: اگه مشكلى ندارى من ميرسونمت!
جانگمى لبخند زد و جواب داد: آره ! تو سويونو برسون!
-اما ممكنه مسيرمون يكى نباشه
~عيبى نداره پياده نميريم كه!-عاممم... باشه
بعد از خدافظى ، همراه يونجون از رستوران خارج شد و سمت موتور رفت...
~سوار شو!
نگاهش با تعجب سمت يونجون رفت و گفت: با موتور رستوران ميريم؟؟؟
به قيافش خنديد و گفت: شوخى كردم ، موتورم اونه!نگاهش سمت موتور مدل بالايى كه اون سمت خيابون ، پارك شده بود رفت و دهنش باز موند: اين مدل هنوز تو بازار نيومده!!!...
~عجيبه! اولين دخترى هستى كه میبینم درباره موتور تا اين حد اطلاعات داره!
-خودم يه زمانى ميخواستم موتور بخرم اما داداشم اجازه نميده سوار شمپوزخند زد و جواب داد: داداش مهربونى دارى!
نگاهش سمت كوله پشتى بزرگش رفت و گفت: اينو كجا بزاريم؟
یونجون: سنگين نيست ! تو كوله رو بنداز، منم بگير كه نيوفتى
تا حالا موتور سوار نشده بود اما كنار ترسش ، هيجان زيادى ام داشت.
~عا...داشت يادم ميرفت!كلاه ايمنيشو دراورد و روى سر سويون گذاشت.
-اما تو چى؟؟؟
~من اوكيم نگران نباش:)لبخند كمرنگى زد و موتورو روشن كرد. بعد از اين که دستاشو دور كمر يونجون حلقه كرد ، نفس عميقى كشيد و بعد از راه افتادن موتور ، محكم تر بغلش كرد...
٥ دقيقه اى گذشت كه گفت: حالا سمت شمال برم يا غرب؟
-شمال
شيشه ى جلوى كلاه ايمنى رو بالا داد و بخاطر بادى كه توى صورتش ميخورد حس خوبى داشت...
شايد بهتره ديگه به حرف مينهو گوش نكنه و يه موتور براى خودش دستو پا كنه!بعد از اينكه بالاى شهر رسيد ، سويون نشونيه بيشترى بهش داد كه با تعجب گفت: خونتون خيلى نزديك ماس!
-بپيچ تو اين كوچه !
~يعنى همسايه شديم؟
سرعتشو كمتر كرد كه به گفته ى سويون جلوى ساختمون وايساد!
DU LIEST GERADE
SnowFlower
Fanfiction-آجوشى متاسفم اما قراره يه ماه تحملم كنى! ژانر: • رمنس • درام Boyxgirl