صدای ویالون ، پیانو و ویولنسل فضای آرامش بخشی به محیط داده بود . هر کسی مشغول حرف زدن با بغل دستیش بود به جز خودش!
تهیونگ مدتی از مهمونی محو شد و اونو بین یه عالم آدم تنها گذاشت.حتی احساس خستگی و کسلی تو صورت مهمونا دیده میشد .
از بازی کردن با گیلاس شرابش خسته شد و نگاهی به اطراف انداخت.جیهو هم مثل اون تنها بود و با گوشیش ور میرفت. با فکر اینکه شاید بتونن یکم صمیمی بشن کنارش نشست و گفت: پسر داییتو ندیدی؟
گوشیش رو کنار گذاشت و گفت: عا سویون تویی؟ تهیونگ همین جوریه ، زود از مهمونی خسته میشه
- اما خودتم انگار خسته ای!
~ راستش من اصلا مهمونیای کلاسیکو دوس ندارم ترجیح میدم تو کلوب باشم تا تانگو برقصم.
- کلوب؟ فکر خوبیه!~ راستی سویون ! من تاحالا ندیده بودمت ، چجوری با تهیونگ آشنا شدی؟
..........دقایق از دستش در رفت تا اونجایی که متوجه شد پا به پای جیهو بطری های ویسکی رو تموم کرده!
بی اختیار به ساده ترین حرف هم میخندیدن که یهو ساکت شد و گفت: اینجا اسپیکر دارین؟
~ البته که داریم!
- چی میشه اگه فضارو عوض کنم؟
~ فوق العاده میشه!توی یکی از اتاقا ، همراه جیهو کنار اسپیکر اصلی عمارت ایستاد و بهش وصل شد . بین اهنگا ، یکی رو به صورت رندوم انتخاب کرد.
اهمیتی به واکنش تهیونگ برای اینکه مهمونیو کلوب کرده نداد ، فقط میخواست یکم خوش بگذرونن!
جیهو هیجان زده کنترل برق رو برداشت و گفت: حالا نور افکنا!..........
تهیونگ که مشغول مرتب کردن سر آستینش بود ، موزیک حالشو عوض کرد و با شتاب وارد سالن اصلی شد!
تهیونگ : باورم نمیشه ، اگه عمم اینو ببینه...
جیمین بلند بلند خندید و گفت: عمت اون جلو داره ویسکی پخش میکنه پسررر!!!!نگاهشو به تهیونگ داد و یه بار دیگه بخاطر شوکی که بهش وارد شده بود خندید.
یهو از بین مردم سویون بیرون اومد و بخاطر بلندی آهنگ داد زد: آجوشی چرا وایساددددی؟
بدون جواب گرفتن از سمت تهیونگ ، مچش رو گرفت و توی جمعیت کشید.
مثل دیوونه ها با موزیک میرقصید که گفت: یکم برقص آجوشی!!!بین اون همه آدم ، مثل ستون تراژان ایتالیا ( Colonna Traiana ) سیخ ایستاده بود و به حرکات عجیب سویون نگاه میکرد.
اون بین ، از گارسونی که بزور از بین جمعیت رد میشد ویسکی گرفت و با یه نفس همشو خورد.

ŞİMDİ OKUDUĞUN
SnowFlower
Hayran Kurgu-آجوشى متاسفم اما قراره يه ماه تحملم كنى! ژانر: • رمنس • درام Boyxgirl