🐆آرتور🐆
توی تراس به منظره نگاه میکردم...
با دیدن آرتینا لبخندی روی لبام نشست...
به سمت سالن رفتم...
به خدمه ای علامت دادم قهوه بیاره...
با باز شدن در سالن لبخندم بیشتر کش اومد...
اون هم لبخند زیبا و رنگینش رو بهم هدیه داد...
اومد جلوتر و من رو درآغوش گرفت...
روی صورتم رو بوسید...
🐺خوبه که بازم میبینمت برادر!:)♡پشتش رو نوازش کردم و گوشش رو بوسیدم و ازش فاصله گرفتم و سمت حال هدایتش کردم و گفتم بشینه روی کاناپه...
بعد نشستن خدمه قهوها رو روی میز مقابلمون گذاشت...
🐆از هموناییه که دست ساخته و تو میپسندی!:)ملیح خندید و لیوان قهوه رو برداشت و کمی ازش رو نوشید...
اومی کشید...
🐺این عالی تر از همیشه هست!:)خندیدم...
یهو در سالن باز شد...
صدای خندیدن و دوییدن اومد...
صدای خندهاش لبخند روی لبم نشوند...
ولی یهو لیز خورد و افتاد...
نگران از جام بلند شدم و رفتم سمتش...
عصبی خم شدم و از بازوش گرفتم و آروم بلندش کردم...
روی زانوهای برفیش کبود شده بود...
به صورتش نگاهی کردم...
چشاش پر و اشکاش جاری شده بود...
🐕ببخشید نباید وقتی پاهام خیس بود روی سرامیک میدوییدم...من...انگشت روی لباش گذشتم...
🐆شیشش...پاشو بریم بالا!:/تایید کرد...
سریع بلند شد و کشوندمش سمت پلها...
بین راه پاهاش سست شد و دردش اومد...
معلوم بود ضربه ی افتادنش زیادی سنگین بوده برای بدن بیجونش...
آهی کشیدم و بغلش کردم و به سمت بالای پلها حرکت کردم...
با رسوندش به اتاق روی تخت نشوندمش...
سمت کشو رفتم و یه پماد برای رفع کبودی و درد برداشتم و رفتم سمتش...
کنارش نشستم و از پاهاش گرفتم و روی رونام گذاشتم...
زانوهاش رو نگاهی کردم...
هنوزم بی صدا اشک میریخت...
آروم پماد رو دور تا دور زانوهاش مالیدم...
🐆میدونی تنبیه بچهای حواس پرت و سر به هوا چیه؟!:)سرش رو به دو طرف تکون داد...
🐕نه نمیدونم آرتور!:(پوزخندی به پسری که با سرتقی بجای گفتن ارباب اسمم رو صدا میزد زدم...
از چونه اش گرفتم...
خیره توی چشاش لب زدم...
🐆بزودی میفهمی کوچولوی من!:)💫راوی💫
بعد مالیدن پماد...
بهش گفت روی تخت روی شکم دراز بکشه...
پسرک هر چند ترسیده اما نافرمانی نکرد و کاری که گفت انجام داد...
تنها باکسری به پا داشت و این کار رو براش راحت میکرد...
از هر کدوم از دستاش گرفت و به دو طرف تخت بست...پوزخندی به آرومیش زد...
روی تنش رو نوازش کرد...
از شونهاش تا کمرش رو با انگشت اشاره لمس کرد...
لرزید...
وقتی به برآمدگی باسن سفید و کوچولوش رسید...
دست رو زیر باکسرش برد...
تکون خورد...
از نرمی و لطافت پوستش بدنش داغ کرد...
چنگی ازش گرفت...
آخی گفت...
بدنش منقبض شد...
وقتی به فشار دادن لوب باسنش ادامه داد...
هق زد...
به نفس نفس افتاد...
بدنش در حال انفجار بود...
از حرارت...
از خواستن...
پیرهنش رو درآورد...
توی یه حرکت از باکسرش گرفت و پاره اش کرد...
ترسید...
جیغ کشید...
روش خیمه زد و سرش رو برگردوند و لبای صورتیش رو بلعید...
با کف دست روی باسنش رو نوازش کرد...
مالید...
فشرد...
نالید...
ضربه ای محکم به کپل باسنش زد...
جیغ کشید...
لبخندی روی لباش نشست...
توی چشاش خیره شد...
نمدار بود...
معصوم بود...
پر از نیاز اما ترسیده!از روی شونه تا طول خط کمر باریکش و روی باسنش رو بوسید...
گازی از اون دو جسم بلورین گرفت...
آه کشید...
بدنش عین امواج دریا تلاطم بود!دوباره ضربه ای به لوب باسنش زد که جیغ کشید...
رد دستم روی سفیدی پوستش پیدا بود...
جریش میکرد...
دیوونه اش میکرد...
روش خیمه شد...
از گردنش گازی گرفت و شروع به مکیدن کرد...
نالهاش شروع شد...
پوزخندی زد...
انگشتش رو بین دو لوب باسنش و روی ورودیش تنظیم کرد...
با ضربه ای واردش کرد...
نالید...
هق زد...
شروع به ضربه زدن کرد...
انگشتاش رو یکی یکی واردش کرد...
به جیغ زدناش گوش سپرد...
با ضربه ی محکمی که توش زد...
آه بلندی کشید...
از لباش بوسه ای عمیق گرفت...
گردنش رو ول کرد...
روی تخت بیحال خوابید...
پشتش نشست...
شلوارش و باکسرش رو پایین کشید...
روی بدن ریز و بی نقصش خم شد...
عضوش رو روی ورودیش تنظیم کرد...
لرزید...
خواست حرکتی بکنه که دست روی کمرش گذاشت...
محکم روی تخت نگهش داشت...
از موهای طلاییش گرفت و سرش رو کشید سمت خودش و دستش رو روی لبش گذاشت...
بدون مکثی تا ته واردش شد...
با تموم وجودش آه کشید...
نالید...
بدون صبری ضربه زد...
جیغ کشید...
دستاش رو باز کرد و از گلوش گرفت و بدنش رو از پشت به خودش چسبوند...
کوبید...
ضربه زد...
دستاش از پشت روی روناش رو چنگ میزد...
گردنش رو به بازی گرفت...
لب روی رگای ظریف گردنش کشید...
زبون زد...
مکید...
پشت گوش و لاله ی گوش رو بوسید...
هم هق میزد و هم آه میکشید...
لذت و درد چه تضاد عجیب و دلنشینی بود!
هم درد داری هم لذت...
قلبت میلرزه...
بدنت تیر میکشه...
اما دوستش داری...
این حسس بود که توی جای جای بدنش حس میکرد...
خب میدونست نالهای لذتش چجورین و نالهای دردش چجوری!♡