تهیونگ هنوز ننشسته بود که گوشش زنگ خورده بود و تماس از شرکت بود
"بچه ها من باید برم، از شرکت بهم زنگ زدن"
نامجون سریع پرسید
"کدوم شرکت؟""شرکتی که باهاش قرارداد بستیم"
"اها خب باشه برو دیرت نشه"
"ببخشید الان که اومدم دارم میرم نامجون هیونگ بعد حتما بهت سرمیزنم"
"فدای سرت برو تا دیرت نشده"
تهیونگ ی نگاهی به جیمین کرد
"من فعلا اینجام تو برو "
"اوکی فعلا میبینمتون"
.............................
نوشیدنیمو برداشتم یکمشو مزه کردم خیلی خوشمزه بود حیف نامجون هیونگ نبود ازش تعریف کنم بعد از رفتن ته نامجون هم غیبش زده بود
" خوشمزس؟"
زبونم روی لبم کشیدم
"اوهوممم"برگشتم سمت صدا ، یه پسری بود نمیشناختمش
"ولی اشتباه میکنی بیبی تو خوشمزه تری ،میای یکم بهت حال بدم"
"نه من گی نیستم"
"مشکلی نیست اینم اوکی میشه"
اون پسرهی مست داشت میچسبید بهم گمونم میخواست بوسم کنه خودمو به صندلی چسبوندم که نتونه بهم برسه میتونستم همین الان ترتیبشو بدم ولی نمیخواستم تو بار نامجون هیونگ دردسر درست کنم
صورتش تو فاصله خیلی کمی با صورتم قرار گرفته بود خواستم دست به کار بشم ولی قبل اینکه کاری کنم دستای بزرگ و قویی رو دور فکش دیدم بعد از ثانیهی پرت شد به سمت دیوار به صاحب اون دستا نگاه کردم نامجون هیونگ بود خداروشکر نجاتم داد
"هی احمق با چه اجازهای بهم دست زدی"
"دهنتو ببند بچه"
"اصلا تو چکارشی؟"
نامجون با عصبانیت غرید
"من دوست پسرشم"با قاطعیت گفت و فکی که داشت بین دستاش خورد میشد رو ول کرد و برگشت سمت جیمین و دستشو گرفت
پسره بعد از ضربه، تاثیر الکل از سرش کمی پریده بود و بعد با دیدن هیکل نامجون که متوجهش نشده بود قسم میخورد اگه بیشتر اونجا بمونه زندگیش همینجا تموم میشه
افتاده بود به تته پته"م..من معذرت میخوام نمیدونستم شما دوست پسرشی"
"حالا میبینی که دوست پسر داره منتظر چیی گورتو از بارم گم کن"
و پسره انگار منتظر حرف نامجون بود بعد از ثانیهای محو شد
جیمین به این فکر میکرد که چرا نامجون همچین جوابی داد به سوالی که میتونست حتی بی جواب بمونه یا حتی با گفتن اینکه مدیر باره قائل قضیه کنده بشه
YOU ARE READING
GARDENIA🥀 "TAEJIN"
Romanceداستان از جایی شروع میشه که تهیونگ مجبور میشه برگرده سئول شهری که ازش متنفره... و خونهای که سالهاست ازش دور بوده 𝗴𝗲𝗻𝗿𝗲:𝗿𝗼𝗺𝗮𝗻𝗰𝗲,𝗿𝗼𝗼𝗺𝗺𝗮𝘁𝗲,𝘀𝗺𝘂𝘁 𝗰𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲:𝘁𝗮𝗲𝗷𝗶𝗻,𝗸𝗼𝗼𝗸𝗺𝗶𝗻 𝘄𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿:𝗟𝗜𝗖𝗛𝗘𝗘𝗥𝗬🍒 Start:𝟮�...