مشتهای پر ابش رو محکم توی صورتش میکوبوند در واقع نیاز داشت بیدارشه اتفاقات دیشب براش مثله یه کابوس میمونن
واقعیت ها مثله پتک میخوردن تو سرش و اونو به فرار کردن وادار میکردن برای روبرو شدن باهاش هیچ ایدهای نداشت
دسته در رو کشید که هر چه سریعتر قبل بیدار شدن سوکجین از خونه خارج بشه ولی صدای کشیده شدن پاهایی رو روی کف پارکت متوقفش کرد سریع به موقعیت قبلیش برگشت و در دستشویی رو قفل کرد
از صدای کشیده شدن پاهاش روی کف پارکت معلوم بود چقدر شکسته شده نمیدیدمش ولی دلم اتیش گرفته بود
صدای باز شدن در و بعدش صدای زمزمه میومد
"جهیون؟!... حالت خوبه؟"
"خل شدی از دیشب هزاربار بهت زنگ زدم خیلی نگرانت شدم چیزی که نشد،اون مرتیکه کجاس میخوام با دندونام خرخرشو بکشم"
جین در حینی که سعی در پنهان کردن کبودی روی گردنش بود با صدای گرفتش
"اون خونه نیست""تو چطور میتونی انقدر راحت ببخشیش بعد از اینکه انقدر بد قضاوتمون کرد؟"
جهیون به جین نزدیکتر شد و یقه تیشرت اسکیش رو کشید پایین و با چهرهی ناباورش
" این چیه جین؟"سکوت ترسناکی حکم فرما شد جهیون با عصبانیت ادامه داد
"باتوام این چیه؟"جین اشکاش شروع کرده بودن سرازیر شدن با صدای گرفتش نالید
"جهیون لطفا تمومش کن""تو داری بخاطرش گریه میکنی؟
تویی که اشکت فقط یکبار جلو من دراومده اونم بخاطره تصادفی که داشتم اون با تو همچین کاری کرده و تو هنوز طرفداریشو میکنی با توام جین تو نباید حتی یک لحظه کنار این روانی بمونی""ولم کن جهیون من بچه نیستم که تو بخوای برام تصمیم بگیری "
جهیون مبهوت به دوستش نگاه میکرد اون دوستش نبود یه ادم دیگه شده بود چون جینی که میشناخت هیچوقت این مدلی باهاش صحبت نمیکرد
"یعنی تا این حد دوست داشتن کورت کرده؟که حتی دیگه صلاح خودتو نمیبینی""من نمیتونم ولش کنم"
سکوت همه جا را فرا گرفته بود اما حرفی که زده بود انگار درهوا معلق مونده بود وحتی توی اون پذیرایی با اون حجم باز تلخیش رو حفظ کرده بود
تهیونگ تو جاش خشکش زده بود انتظار این جواب رو داشت شاید نداشت
عشق واژهای جالبیه تا مدتها پیش تهیونگ حتی نمیدونست چی هست یا اصلا چطور شکل میگیره حتی براش جالب بود که چرا بقیه بخاطره کسی که بشدت دوستش داشتن اشک میریختن پس همین شکلی بوددستشو روی گونه های خیسش گذاشت از کی شروع کرده بود به اشک ریختن؟
قبلش خیال کرده بود اینا اشکاش نیستن و این خیسی که روی گونه هاش حس میکنه ابیه که به سر و روش زده بود ولی الان اون واقعا بخاطره دردی که به سوکجین داده بود برای خودش ارزوی مرگ میکرد هر چند که تا دم تجاوز رفته بود ولی به سوکجین اسیبی نزده بود
YOU ARE READING
GARDENIA🥀 "TAEJIN"
Romanceداستان از جایی شروع میشه که تهیونگ مجبور میشه برگرده سئول شهری که ازش متنفره... و خونهای که سالهاست ازش دور بوده 𝗴𝗲𝗻𝗿𝗲:𝗿𝗼𝗺𝗮𝗻𝗰𝗲,𝗿𝗼𝗼𝗺𝗺𝗮𝘁𝗲,𝘀𝗺𝘂𝘁 𝗰𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲:𝘁𝗮𝗲𝗷𝗶𝗻,𝗸𝗼𝗼𝗸𝗺𝗶𝗻 𝘄𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿:𝗟𝗜𝗖𝗛𝗘𝗘𝗥𝗬🍒 Start:𝟮�...