part 6🥀

724 155 83
                                    

"تو امروز ادای همخونمو بازی کردی الانم باید توان پس بدی"

جین ترس تو کل وجودش رخنه کرده بود

"میشی خدمتکارم و جلوی بقیه نقش همخونمو بازی میکنی"

تهیونگ میتونست یه تنبیه دیگه واسه جین درنظر بگیره ولی تو اون لحظه چیز دیگه‌ای به مغزش نرسید

جین هلش داد اون سمت تخت
" احمق از خود راضی ازت شکایت میکنم حالا ببین"

تهیونگ در حالی که دست به سینه یه نیشخند رو لبش بود
"پس منتظر چیی سریع اقدام کن منم میخوام از شرت راحت شم...بنظرت کی برنده این بازیه تویی که قراردادت جعله یا منی که سند واقعی خونه رو دارم...هوم؟"

جین با عصبانیت و بدون هیچ حرفی اتاقو ترک کرد

...........

ینی باید واسه این نچسب خدمتکاری کنم که خونمو از دست ندم درسته اگه شکایت کنم حقمو میگیرم جیمین میفته زندان ولی خونه مال اون میشه...
جیمین گفت به این زودیا میره پس مجبورم یکمی تحملش کنم

........

"حالتون چطوره...جین صورتت کبوده بازم"

"بیخیال خوب میشه ولش دیگه عادت کردم"

جیمین جینو بغل کرد و اروم با دستاش سرشو نوازش میکرد

"هه خیلی رقت انگیزید تا دیروز داشتید دعوا میکردید....برید کنار اجازه بدید رد شم"

تهیونگ داشت از راه رو رد میشد که با صدای زنگ مواجه شد درو باز کرد پسرا بودن با ی دست گل و چندتا کادو برای برگشت تهیونگ به سئول

"به سئول خوش اومدی رفیق دفعه پیش یهویی شد نتونستیم درست خوش اومدگویی کنیم ازت ببخشید دیگه"

"چرا به خودتون زحمت دادید ممنونم بفرمایید"

بعد از چند دقیقه همه با بهت به همدیگه نگاه میکردن یه چهره‌ای براشون نااشنا بود

"این دیگه کیه؟"

"..من"

جیمین سریع جواب داد
"ایشون کیم سوکجین هستن دوستم برای ی مدت قراره تو خونه ته بمونه"

جیمین قبل از اینکه کسی سوال کنه گفت
"چون من خونم کوچیکه نتونستم بهش جا بدم"

تهیونگ با ابروهای بالا رفته به جیمین نگاه میکرد جیمینم با ی نگاه ملتمس و پر استرس

نامجون در حالی که دستش زیر چونش قرار داده بود گفت
"اوه شت نمیدونستیم جیمین شی همچین دوست جیگری داره"

جین خنده‌ای معذبی کرد که از چشم تهیونگ دور نموند تهیونگ با پوزخند تمسخرش باعث میشد جینی که خدای زیبایی بود واسه یه لحظه حس ناچیز بودن بهش دست بده

"اره سوکجین هیونگ خیلی جذابه،راستی جونگکوک کجاس؟"

"خیلی بهش اصرار کردیم بیاد ولی قبول نکرد هنوزم از دست تهیونگ دلخوره ولی تولدش یه مدت دیگس شاید تونستیم اشتیشون بدیم"

GARDENIA🥀   "TAEJIN"Donde viven las historias. Descúbrelo ahora