• part 20 •

474 142 48
                                    

سلاممم
خیلی یهوییه نه؟^^
بچه ها پی وی ازم خواستن که امروز چون عید هم هست آپ داشته باشیم البته من واقعا برام سخت بود ادیت کردن این پارت و آماده کردنش برای آپ ولی چون خیلی اصرار کردن بچه ها نخواستم ناراحتشون کنم .
عیدتون مبارک و اینکه امیدوارم از خوندن این پارت که یجورایی هدیه محسوب میشه لذت ببرین^^♡
________________________

بخش بیستم
"ساحل "

تا وقتی که کار می کنی حق اعتراض نداری .
باید با تمام وجودت خودت رو خرج دربار بکنی و از هوش و جسمت برای برد بازی استفاده کنی .
زخم زدن ، زخم می زنی.
شمشیر کشیدن ، تو زودتر دستت سمت تیغ میره .
باید برنده باشی تا بتونی از وقت استراحت لذت ببری. قانونی که توی دفتر زندگی چندین هزار ساله اش نوشته شده بود .
بِبر ، تا هیچوقت بخاطر بازنده بودن زیر سوال نری.
دختر لاغر و سفید پوستی خودش رو روی پای مرد میندازه و موهای مشکی و بلندش رو کنار میزنه : اولین باره اینجا می بینمت . از اون قد بلندای جذابی!
از زیر نقاب مشکی ای که روی چشمام ها و کمی از گونه و بالای پیشونیش رو پوشونده به دختر زل میزنه.
چهرش آشنا بود.
احتمالا باید یکی از مهمون های جشن تابستون بوده باشه !
بدون حرفی دست چپش رو سمت باسن دختر میبره و جام شرابی که توی دست دیگه اشه رو روی میز رها میکنه .
+بابت تعریفت ممنون. واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم
لبخند میزنه اما صورت مات دختر نشون از این داره که اونقدرا منحنی روی لب هاش شباهتی به لبخند نداره.
بیشتر سعی می کنه تا اینکه بالاخره گونه های دختر قرمز میشن و دستش رو لای موهاش می بره .
نگاه مستش سر می خوره روی لب های قرمز دختر که تنها عضو آشکار صورتشه.  تیغه ی بینی، چشم و ابروش زیر نقاب گربه ایش قایم شده .
اما زیبا بود .
حتی از زیر نقاب هم می تونست این رو تشخیص بده و لذت می برد از خوش شانسیش.
بعد از این همه سال حالا با کوهی از حس تقلا و خواستن توی یکی از بزرگترین کاباره های دربار نشسته بود و یه دختر جذاب با لبخند های دوست داشتنی گیرش اومده بود .
+ اسمت چیه ، خانم کوچولو؟
دوباره گونه های دختر رنگ میگیرن و لب هاش رو خیس میکنه : یونا . لی یونا .
دستش رو جلو می بره تا فر پایین موهای دختر رو لای انگشت هاش بگیره و همزمان بیشتر دختر رو توی بغلش میکشه .
استخونی تر از اون چیزیه که توی نگاه اول به نظر میومد .
+یونا...!
انگار که یه کلمه ی بی معنی باشه که تازه با نجوای چانیول جون گرفته.
+اسم قشنگیه...یونا
_ اسم تو چیه ؟ همم چشمات ..
صورت کوچیکش رو خم می کنه و تو چشم های مست و خمار مرد جذابش زل میزنه : از سر و روت شر بودن میباره . باید از این اسم هلی ترسناک اما جذاب داشته باشی . از اینایی که شبیه به ورد جادویی میمونه .

انگشت اشاره اش رو روی لب های مرد میذاره و آروم تا روی چونه اش سر میده .
_ فقط کافیه یه بار گفته بشه تا همه عاشق صاحب اون اسم بشن .
+دوست داری ورد رو بشنوی؟
دختر می خنده و سرش رو جایی بین گردن و شونه ی مرد مشکی پوش قایم میکنه. 
با قرار گرفتن دست های ظریفش روی شونه های مامور ویژه فضا کاملا آماده ی یه اتفاق هیجان انگیزه .
_زود باش . میخوام به محض شنیدنش عاشقت بشم.

Bloody CourtWhere stories live. Discover now