سلاممم ^^
خب اول قبل خوندن پارت جدید بگم برای اونایی که کنجکاو بودن راجع به نقشه و نحوه ی قرارگیری دربار ها و خلاصه این داستانا...یه نقشه آماده کردم تا بهتر بتونید بتونید تصورش کنید دو تا دنیا رو ^^•walls culomns: ستون های دیوار
•wrs island : توی خود نقشه گفته شده مخفف چیه و در آینده می خونیم راجع بهش
ستون ها پنج تا هستن :
کلوین ، آشیتا (دربار شب)
توایلایت (دربار سپیده دم)
آمور و تِیلوس (دربار روز)
_________________________________بخش بیست و یکم
" گذشتت گیرت میاره و به زیر میکشتت، حتی در آینده"لباس هاش کاملا خیس بودن و کت مشکیش روی دوش هاش سنگینی می کرد.
موهای نیمه بلندش اطراف صورتش رو پوشونده بودن و خیلی خوب نمی تونست به دور و ورش نگاه بندازه . البته اونقدر حالش بد بود که به شروع رفت و آمد های خدمتکار ها یا پچ پچ هاشون توجهی نکنه .
" همشون برن به درک "
از گفتن همچین چیزی کمی عذاب وجدان می گرفت اما عصبانیتش از خودش و این دنیا اونقدری بود که می تونست داد بزنه و بخواد که تموم شه.
همه چیز نابود شه و بتونه مرگ رو تجربه کنه.
پرده ها کنار کشیده میشن و نور صبحگاهی به داخل میتابه.
+لرد ، به موقع رسیدین!!
مامور جوون و قد بلندش جلو اومد و به سر و وضع آشفته اش نگاهی انداخت .
+یهو لایت رو توی باغ مرکزی دیدم فهمیدم اومدین. به موقع بود واقعا !حتی فکر اینکه اگه لرد بکهیون دو دقیقه دیرتر می رسید ممکن بود شیش ساعت طلوع خورشید دیرتر رخ بده نفسش رو بند می آورد .
لوکاس هنوز خیلی جوون بود و نیاز داشت بیشتر از اینا سرگرم کارای دربار بشه.
بی تجربگی بزرگترین ضربه رو به یه مامور ویژه می تونه وارد کنه و واسه همین بود که مدام این پسر رو با کارای مختلف مشغول میکرد.
_ تعادل بعدی چه روزیه ؟
هر دو دوباره توی راهرو قدم برمیدارن .
+میفته برای سی و یکم این ماه.
اولین ماه تابستون رو پشت سر گذاشته بودن ؟!
حالا که فکرش رو می کرد زمان داشت زودتر از اون چیزی میگذشت که میتونست تصور کنه.
_ حواست باشه یادآوری کنی. احتمالا برای یه مدتی نباشم.
مامور ویژه سرش رو کمی عقب برد و اخمی کرد. برخلاف این ظاهر آشفته و لباس های خیس ، چهره ی لردش محکم و بی حس بود .
حتی انگار کمتر پلک میزد و نفس هاش بلند تر شده بودن.
این چیز خوبی نبود !!!
مثل یه موج بعد رد کردن طوفان و رسیدنش به ساحل .
پدرش همیشه بهش می گفت که رسیدن به ساحل همیشه اون نتیجه ی مطلوب رو به همراه نداره .
" لوکاس،به خودت نگاه کن.همه ی ما یه موج پر خروشیم اما هدفی که داریم فرق داره. برای یکی رسیدن به ساحل مرگ و پایانه و برای اون یکی زندگی و شادی میاره . باید به خودت رجوع کنی تا بفهمی جز کدوم دسته ای"
و حالا ، لرد بکهیون جز اون دسته موج هایی بود که باید توی جوش و خروش وسط دریا می موند .
این نگاه ، براش ناراحت کننده بود .
کی تونسته بود به ساحل بکشونتش؟
_______________________________
ESTÁS LEYENDO
Bloody Court
Fantasíaکاپل : کایهون ، چانبک ژانر : فانتزی ، رمنس ، اسمات ، اساطیری روز های آپ : دوشنبه چنل تلگرام : پارادایس فیکشن رایتر : سیا چی میشه اگه کیم جونگین " لردِ دربار روز " ، یکی از قدرتمند ترین پری های دنیای ابدیت عاشق یه انسان بشه و قانون دنیای خودش رو...