Part 21 "رئیس"

289 59 38
                                    

آنچه در پارت قبل خواندید:

صدای جلز و ولز گوشت روی آتش و بهم خوردن لیوان های مشروب حس آشنایی رو ایجاد کرده بود. یونگی داشت گوشت ها رو بر میگردوند و با قیچی خورد میکرد و جیمین هم لیوان هاشون رو بار دیگه با الکل پر کرد. کمی مست بود و برای همین مقداری از مایع رو روی میز ریخت. لیوان هاشون رو بهم زدن و مایع رو سر کشیدن. جیمین لیوانش رو روی میز گذاشت و با صدای آرومی گفت، " این خیلی بده که نمیتونم درسم رو ادامه بدم."

-چیزی شده جیمین؟

اینبار جیمین بلندتر حرف زد که احتمالا بخاطر مستی، کمی شجاعت پیدا کرده بود.

-منم میخوام درس بخونم. چرا تو و دختر آقای کیم میتونین درس بخونین ولی من نه؟

-پسرش! آقای کیم دختر نداره.

"هر چی." جیمین با دلخوری و صدای گرفته گفت.

-جیمین معلومه که تو هم میتونی. فقط چون یه کم از بقیه دیرتر شروع میکنی نمیتونی عقب بکشی. من کمکت می کنم. حتی تو داری پول جمع میکنی! و قراره بری سر کار. وضعت بهتر میشه و تو هم میتونی بری.

چهره جیمین کمی بازتر شد. "مطمئنی که می تونم؟"

-معلومه. تو باهوشی، پرتلاشی و دلت هم میخواد که درس بخونی. من مطمئنم که میتونی.

-الان میتونم مطمئن باشم که تو بهترین دوستمی.

جیمین دستش رو روی میز گذاشت، و لبخندی روی لبهاش جا گرفت. یونگی از طرف دیگه میز لبخند زد و انگشتهاش رو به انگشتهای جیمین زد و لمسشون کرد. حرارت بدن هر دوشون بخاطر الکل بالا رفته بود. انگشت هاشون با هم بازی می کردن و بهم خیره شده بودن. اگه یونگی میتونست، همونجا جیمین رو در آغوش می کشید، دستش رو لای موهاش می کشید و پوست پرحرارت گونه‌اش رو نوازش میکرد.

-نمیخوای گوشت رو برداری؟

بالاخره یونگی متوجه بوی گوشت در حال کباب شدن شد و سریع سراغش رفت. از اینکه دستهاش رو از دستهای جیمین دور کنه براش خوشایند نبود ولی باید فکری به حال شکم های گرسنه‌شون میکرد. احتمالا باید تا دفعه بعدی که با هم الکل میخوردن صبر میکردن تا دوباره اینطور سر انگشت های پسر رو لمس کنه.

***

درحالی که ماگ قهوه اش رو در دست داشت، سمت کانتر رفت. ماگ رو روش گذاشت و خودش رو با فشار دست هاش بالا کشید و روی کانتز نشست. همزمان که پاهاش رو تکون میداد و کم کم مزه شیرین شده قهوه رو زیر زبونش مزه میکرد، توی افکارش غرق شده بود.

Saviour [Yoonmin Ver.]Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum