صبح زود بلند شد تا به اتاق یونگی بره و بتونه راضیش کنه
لباس مورد علاقه یونگیو پوشید و ارایش ملایمی کرد
خاست سمت در بره که در اتاقش باز شد+یونگی شی
_میخاستی بیای پیش من مگه نه
یوری اروم سری تکون داد و باز به حالت اینجا چی میخای نگاش کرد
یونگی از قیافش تک خنده ای کرد و یوری رو به اغوشش کشید:چرا اینجوری نگام میکنی؟یعنی نمیتونم بیام اتاق همسرم؟+میتونی ولی این وقت صبح؟
ایندفعه یونگی با تعجب به یوری خیره شد: چی میگی؟ مگه خودت نمیخاستی الان بیای اتاق من؟
یوری سری تکون داد: اره میخاستم بیام راجب جونگ کوک حرف ....
_چرا اینقدر برات مهمه؟
یوری خودشو از بغل یونگی دراورد و روی تخت نشست: نمیخام اینقدر راحت و بی دغدغه ازینجا بره و زندگی راحتی داشته باشه
یونگی سعی کرد جلوی خندشو بگیره:انتظار داری باور کنم؟
یوری جدی به چشمای یونگی خیره موند که نشون از راست بودنشو به یونگی ثابت کنه
یونگی با دیدن چشمای جدی یوری خندش محو شد و جلو رفت
فاصله صورتشو باهاش چند سانتی کرد و چونشو با دستش محکم گرفت و اروم لب زد: یوریییی فقط کافیه اشتباهی ازت سربزنه اون موقع بهت قولی نمیدم زنده بزارمت+فهمیدم
چونشو ول کرد و بوسه ی کوتاهی روی لباش گذاشت:حالا بهم جایزه چی میدی؟
یوری از حرفش خندش گرفت: چی میخای که بهت بدم؟
_خودتو میخام
جلوتر رفت و یوری رو روی تخت خوابوند و ادامه داد: خودتو بهم بده......بدون هیچ محدودیتی...من نمیخام خودتو در اختیارم بزاری ،میخام برای من باشی
+چرا؟ دوسم داری؟یا میخای نیازتو رفع کنی؟
_این چه سوال مزخرفیه
+از نظرت مزخرفه؟
_اره هست...دیگه نشنوم این حرفارو
+خب پس الان جوابشو بده
یونگی عصبی شد و تو صورت یوری توپید: من عاشق کسی نمیشم اینو تو مغزت فرو کن
یوری هم متقابلا فریاد کشید: پس انتظار نداشته باش برای تو باشم
با لحن ارومی ادامه داد: من فقط میتونم در اختیارت باشم...بدون هیچ عشقییونگی سیلی به طرف چپ صورت یوری زد و ساکتش کرد
محکم فکشو گرفت و فشار داد:از کی تا حالا انقد گستاخ شدی که اینجوری جلوی من صداتو ببری بالایوری به سختی سعی کرد حرف بزنه: و...ولم کن
_یکبار دیگه......فقط یکبار دیگه اینطوری تو روی من وایسی میدونم چیکارت کنم

VOCÊ ESTÁ LENDO
forbidden Love (completed)
Fanfic+ التماست میکنم _ باید درس خوبی برای بقیه بشی ملکه من یونگی روبه جونگ کوک کرد و با لحن خنثی ایی گفت _ برو ازش لذت ببر جونگ کوک فهمیده بود یونگی از همه ماجرا خبردار شده و اگه جلوی اهالی قصر به عشقش تجاوز نمیکرد مساوی بود با مرگ هردوشون (کپی ممنوع) Co...