تهیونگ__این مسخره ترین چیزیه که شنیدممممممم
یونگی__تازه اولشه......شایعاتی در مورد اینکه چون خودت توی بچگی یه لیتل بودی از اونا خوشت نمیاد
تهیونگ__وات د فاک .....کی گفته من ازشون خوشم نمیادددددد
یونگی__هوففف وقتی خودت توی اون نمایشگاه مد تنها کسی بودی که اون لیتل و بغل نکردی گفتیش
تهیونگ__آهههه محض رضای فاک آدم بزگا هم از من میترسن اون بچه که دیگه هیچی بعدشم من از بغل کردن متنفرم میشنوی متنفرررر
یونگی__پس سکوت کن تا این شایعات بخوابه
تهیونگ__وات....بخوابه بهت میگم شرکا دارن قرار داد و لغو میکنن دارم ضرر میدمممم
یونگی __خیلی خب خیلی خب یه راهی پیدا میکنم
تهیونگ__سریع تر سریع تر
یونگی__گفتم باشه دیگه
تهیونگ__مرسی هیونگ مرسییییییی
ریونگی سری به نشونه ی تاسف تکون و داد و از اتاق رفت بیرون
سمت منشی تهیونگ رفت
یونگی__آقای جیمین شی کجا هستن؟
منشی__داخل اتاق طراحی ان
یونگی تشکر کوتاهی کرد و دور شد
سمت اتاق طراحی رفت
در زد
جیمین__کیه؟واه مگه من نگفتم کسی موقع طراحی من نی
با باز کردن در و دیدن هیونگش حرفش تو دهنش ماسید
یونگی__مزاحم شدم؟!
جیمین__نه بابا کاری نداشتم اصلا بیا بیا داخل
واقعا یونگی مزاحم شده بود ؟معلومه که نه مگه سالی چند بار پیش میاد کراشت بیاد پیشت؟
جیمین__کاری داشتی؟
یونگی__آم آره راستش آه میخوام رک باشم
و اینجا جیمینی و داریم که خرذوق منتظره یونگی بهش بگه باهاش قرار بزاره
یونگی__فک کنم شایعات درمورد تهیونگ و شنیده باشی
جیمین با آهی که از ته دل کشید
جیمین__آرهیونگی__میخوام کمکش کنم ولی راهی به ذهنم نمیرسه
جیمین__اومدی از من کمک بگیری؟
یونگی__خب آره
جیمین__چرا یه نمایشگاه مد برگزار نمیکنه که مدلینگاش لیتل باشن؟
یونگی__نمیشه اون حوصله این چیزارو نداره برای مدلینگی یه لیتل ساعت ها باید وقت آموزش بزاره
جیمین__خب یه لیتل به فرزندخوندگی بگیره موقت....اینجوری صبح تا غروب لیتل داخل آموزشگاه بعدشم زحمتش کمتره
یونگی متفکرانه فکر کرد
یونگی__آره اینجوری خیلی بهتره میدونستم میتونی کمک کنی جیمین ممنون
جیمین__قابلی نداشت هیونگ
و ثانیه های بعد جیمین بود که داخل سالن طراحی تنها بود
جیمین__تهیونگ....تهیونگ و تهیونگ آدمای دیگه ای جز تهیونگ هم زندگی میکنن
جمله ی دوم و با داد فریاد زد و تصادفا یکی از قلم هاشم شکستتهیونگ__امیدوارم دست پر اومده باشی
یونگی__معلومه
تهیونگ__خب شروع کن هیونگ
یونگی__یه موسسه پیدا کردم به اسم بیون .....لیتل های بی سرپرست اونجا نگهداری میشن و آموزش میبینن.....تو میتونی به صورت موقت یه لیتل به سرپرستی بگیری
تهیونگ__نه هیونگ اینکار امکان نداره داری شوخی میکنی؟
یونگی__بیخیال ته فکرشو بکن از صبح تا غروب که آموزشگاهه شب هم تحمل کن دیگه پسر
تهیونگ__گفتم نه هیونگ
های گایز
چطور مطورین؟
سلامتین؟
من اومدم با یه بوک دیگه
ووت و کامنت بزارین دوستون دارمممممممممممممممممممم

BẠN ĐANG ĐỌC
Love is an emotional accident
Người sóiاسم بوک ^^عشق تصادف احساسی ژانر^^عاشقانه♡سافت♡لیتل♡اسمات کاپل^^ویکوک ♡سپمین♡چانبک♡یوگبم♡نامجین♡سوگیو خلاصه^^ تهیونگ یکی از بزرگترین سهامداران شرکت کیم طی یه سری حاشیه ها مجبور میشه سرپرستی یه لیتل و قبول کنه پس به آموزشگاه بیون میره و با چانبک که م...