تهیونگ مرخص شده بود....و خب کوک اصلا بهش اجازه نداده بو پاشو از خونه بیرون بزاره
حتی شرکت هم نمیزاشت بره
تهیونگ__هوففف کوک من نمیتونم نرم شرکت سوییتی مرخص شدم خوبم
کوک__نههههههههه....تو خونه میلونی فهنیدی؟(نههههههههههه تو خونه میمونی فهمیدی؟)
یونگی__خب مثل اینکه یک هفته دیگه به مرخصی اضافه شد
تهیونگ__یااا کی گفته من نیام شماهام میتونین نرین؟
جیمین__رئیس منطق ساده ایه.....شما نمیتونین کاراتونو انجام بدید کوکم که بچه است پس یونگی مواظب توعه
تهیونگ__این قبول ولی تو چی ....تو باید بری سرکار....
جیمین__رئیس تو از پس کارای خودت برنمیای میخوای کارای کوک و انجام بدی؟یا دوس داری یونگی انجام بده؟
و با لبخند خبیثی به سکوت تهیونگ خیره شد
تهیونگ__فاک بهتون
و بعد چشماشو بست
یونگی__ایول پس من میرم بلیطارو اکی کنم
تهیونگ__بیلیطای چی؟کجا؟
با بهت پرسید
یونگی__بیلیط سفر به مشهد😐احمق میخوایم بریم پاریس
تهیونگ خواست دهن باز کنه که کوک پرید بینشون
و تهیونگ حاضر بود قسم بخوره از چشماش قلب میباره
کوک__واقعنی؟میلیم پادیس؟بلج ایپل؟واقعنی؟واییییی ددی تولو خدا بلیممممم ددی جونم گول میدم اگه بلیم بجالم انگد لبامو بخولی تا تموم شه(واقعنی؟میریم پاریس؟برج ایفل؟واقعنی؟واییییی ددی تورو خدا بریممممم ددی جونم قول میدم بریم بزارم انقدر لبامو بخوری تا تموم شه)
و خب کی میتونست به این لحن کیوت نه بگه؟
هرکسی ام که میتونست اون فرد هرگز تهیونگ نبود
تهیونگ__خیل خب
و اینجا کوک بود که بالا پایین میپرید و اصلا به اینکه ددیشم رو تخت نشسته و پهلوش تیر خورده اهمیت نمیداد
تهیونگ__کوککککککککک
کوک__بب..شید..ددی(ببخشید ددی)
با خنده گفت و رفت تو اتاقش تا وسایل و جمع کنه
جکسون__پس میخوان برن پاریس....هع این سفر به خوبی تموم نمیشه....من انتقام خواهرم یوری و میگیرم
یوگیوم__میخوای چیکار کنی
جکسون__مثل اینکه یادت رفته اینجا رئیس کیه پسر دایی احمق من
یوگیوم__چی داری میگی جکسون.....منو تو عین برادریم....این بازیاتو تموم کن....نمیخوام اونا صدمه ببینن
جکسون__نه نه تو بهشون صدمه میزنی....و من اون کیم تهیونگ و میکشم......
یوگیوم__من همچین کاری نمیکنم
جکسون__واقعا؟شنیدم بیبی جدیدی پیدا کردی؟اسمش چی بود....بم بم آره دوس داری صدای ناله هاشو وقتی زیرمه بشنوی
ابروهاشو بالا داد
یوگیوم__لعنت بهت جکسون
جکسون__هومم قراره با بیبیت بری پاریس یوگیوم
های گایز
ببخشید پارت یکم کمه😢
ولی خب من دوباره آپ کردمممممممممم
ولی ایندفعه فالور میخاممممم😢تولد کوکیمون مبارککککککککککککککککککککککککککک💜
ووت و کامنتاتون باعث میشه چشمام خیس شه:))))
دوستون دارممممم
YOU ARE READING
Love is an emotional accident
Werewolfاسم بوک ^^عشق تصادف احساسی ژانر^^عاشقانه♡سافت♡لیتل♡اسمات کاپل^^ویکوک ♡سپمین♡چانبک♡یوگبم♡نامجین♡سوگیو خلاصه^^ تهیونگ یکی از بزرگترین سهامداران شرکت کیم طی یه سری حاشیه ها مجبور میشه سرپرستی یه لیتل و قبول کنه پس به آموزشگاه بیون میره و با چانبک که م...