part39

2K 233 28
                                    

تهیونگ__کوک هانی کامان

کوک__یااا مشتر کیم چی فت تلدی لاجب مل ....مله جل خولده باید شلیع باجم؟(یا مستر کیم چی فکر کردی راجب من ....منه جر خورده باید سریع باشم)

کوک یواش یواش و با احتیاط کامل از پله ها پایین می اومد

تقصیر اون بود ددی نیرومندش تا خود صبح توش میکوبید؟

و خب از دید کوک اصلا اون نبود که با یه لباس سفید حریری و بدون باکسره جلوی ددیش رژه میرفت

تهیونگ که دیگه صبرش تموم شده بود رفت بالای پله ها و کوک و براید بغل کرد

این لوس بازیارو خوب میشناخت

کوک نمیخواست ددیش بره سرکار و خودشم بره موسسه

پس الان لوس بازی در می آورد تا دیر تر برسن

و خب تهیونگ با دیدن لبای آویزون کوک فهمید نقشه ی دوم شروع شده

کوک__ددی فت تنم ملیض شدما ندا تن شلم داغه(ددی فک کنم مریض شدما نگاه کن سرم داغه)

تهیونگ__داغ نیستی کوک

کوک__میتای منو به فاک بدی بیبی دالتم بلوبریتم عجیجتم الان کوکم(میخوای منو به فاک بدی بیبی دالتم ، بلوبریتم ، عزیزتم الان کوکم)

لباشو برای تاثیر گذاری بیشتر آویزون تر کرد

تهیونگ__خیلی خب بیبی دال ولی بهونه کافیه عزیزم چون مجبوریم بریم هوم؟

کوک__باجه ولی زود بیا(باشه ولی زود بیا)

و نقشه ی آخر که تهیونگ هیچ مقاومتی در اون نداشت

بغض کوک....آره بغض کوک

آخه اون بازیگر فاکی چجوری با این اشکای ساختگی دل تهیونگ وومیلرزوند

تهیونگ__کوک میدونی خط قرمزم اشکاته پس گریه نکن سوییتی چاره ای ...

حرفش با زنگ خوردن گوشیش قطع شد

کوک و روی صندلی جلو گذاشت جوری که دردش نیاد

گوشیو وصل کرد

تهیونگ__چیشده یون؟

یونگی__ته بدبخت شدیم رسما رفت....

تهیونگ__باز چه گندی زدید

یونگی__اینبار شما زدید

تهیونگ__چی من؟

یونگی__بله ...آخه واسه چه فاکی بوسه ی منو و جیمین باید دست کوک باشههه

تهیونگ__بوسه؟چی کدوم

یونگی__الان پیام داده یا نمیزارم توع فاکی بیای سرکار یا اون بوسه ی فاکیو پخش میکنه تو اداره....پس بتمرگ تو خونت

و بوق بوق بوق

بوق های گوشی توی گوشش پیچید...هنگ کرده بود

Love is an emotional accidentWhere stories live. Discover now