جین همین که وارد اتاق شد یه پسر خندون و بامزه دید
پسری که با هیجان منتظر اون بود
ولی جین کارای مهم تری داشت پس دلیلی نداشت قیافه ی سردشو عوض کنه
نامجون__سلاممم من کمک خلبانم خوشبختم از دیدنت
جین__هوم
تنها کلمه ای که گفت......
نامجون__امم میگم اولین پروازم بود...به نظرت خوب بود؟
صداش هیجان زده و استرسی بود....ولی چه دلیل فاکی داشت ه برای جین مهم باشه؟
جین__من خلبان یا استادت نیستم که بدونم
نامجون"هومی"زیر لب گفت
تمام ذوقش و اون مردک جذاب هات لعنتی دود کرده بود
دروغ چرا خیلی دلش میخواست یک درصد عضلات اونو داشته باشه
و حتی باشگاهم رفته بود
ولی خب هیچی...هنوز همونقدر پفکی بود
مادرش حتی یه بار بهش گفته بود شک داره با این بدنش پسر باشه(😂)
وقتی دید با یه آدم تخس و کم حرف توی اتاق افتاده
این دنیاس.....اینم یه کاسه عنه....اینم نامجونه که توسط دنیا توی کاسه خفه داره میشه(😂خودم هنگ کردم از جمله)
همه چی عادی بود ...اون مردک جذاب سکوت کرده بود
و نامجونم بی حوصله تو اینیستا میگشت
تا اینکه جین پاشد و لباسشو درآورد
و عضلاتش و فرو کرد تو چشمای نامجون
نامجون دوربین گوشیش و باز کرد
و بوم نمیفهمید به چه علت فاکی فلش گوشیش روشن بوده(😂😂من درجریانم نویسنده بسی زیادی کرمی تشریف داره)
جین اول نگاه خیره ای به نامجون کرد
بعد روش خم شد
نامجون آب دهنشو قورت داد
اون مردک جذاب که نمیخواست به خاطر یه عکس بهش تجاوز کنه(😂چرا من تو شخصیتام یه بچه معصوم ندارمممم)
جین گوشی و از دستش گرفت و به حالت قبلی برگشت ...عکس و پاک کرد
گوشی نامجونم روی خودش پرت کرد
نه اینکه جین بدش بیادا اصلاااا
ولی کارش امنیتی بود...اون حتی به خاطر کارش خودشو به دوستای برادرش تهیونگ معرفی نکرده بود
و دور از اونا بود
و کل تیمش تو اتاقای اطراف پخش بودن
و ازشون محافظت میکردن
هرچی نباشه جین یه محافظ امنیتی بود و اگه نمیتونست جون برادرشو نجات بده
باید میرفت میمرد

VOUS LISEZ
Love is an emotional accident
Loup-garouاسم بوک ^^عشق تصادف احساسی ژانر^^عاشقانه♡سافت♡لیتل♡اسمات کاپل^^ویکوک ♡سپمین♡چانبک♡یوگبم♡نامجین♡سوگیو خلاصه^^ تهیونگ یکی از بزرگترین سهامداران شرکت کیم طی یه سری حاشیه ها مجبور میشه سرپرستی یه لیتل و قبول کنه پس به آموزشگاه بیون میره و با چانبک که م...