جیمین و یونگی اونشب پیش هوسوک خوابیدن که دست از پا خطا نکنه
و جیمین هر یه ربع بیدار میشد نگاش میکرد😂
البته بعید میدونم کسی از این موضوع لذت نبره.....
تهیونگ توی فلاکت خودش عین آدم های کارتون خواب روی صندلی بیمارستان خوابید
و صبح تقریبا تمام بدنش درد میکرد.....
دکتر__شب چطور بود آقای کیم
تهیونگ__خوب بود هیونگم بهتره؟
دکتر__بله بهوشن میتونین برید ببینیدش
تهیونگ داخل رفت
جین چشماشو چرخوند تا ببینه بعد تهیونگ کسی میاد یا نه
تهیونگ__به چی نگاه میکنی
جین__خودت تنهایی
تهیونگ__آره توقع داشتی کی بیاد؟
جین__نمیدونم مثلا یه خلبان تازه وارد خنگ
تهیونگ لبخند محوی زد
تهیونگ__بهتری؟
جین__آره...
با یادآوری هوسوک چشماش پر شد
تهیونگ__هوسوک زندس
جین نگاهشو بالا داد
جین__راست...میگی...یعنی الان
تهیونگ__تو بیمارستان بستریه.....ولی حالش بهتر از توعه
جین سری تکون داد
تهیونگ__تا نیم ساعا دیگه خلبان خنگتونم میاد
جین نفهمید کی لبخندی به پهنای باند صورتش زد
کوک مطمئن شد که انگشتر و ورداشته
یه لباس صورتی پوشید(اون استایل کوک که لباس صورتی پشمی پوشیده بود عکس نمیزارههه بزارممم😢)
خیلی گوگولی شده بود
از نامجون یکمی لوازم آرایش گرفت و یه خط چشم نازک روی چشماش کشید
نامجون هم براش برق لب زد
و اینجوری شد که کوک مثه الهه ها بود
بیشتر شبیهشون شد
سمت بیمارستان راه افتاد.....
وقتی رسید یه راست پرید بغل ددیش.....تازه یادش اومد چقدر دلش براش تنگ شده
هرچند اگه دیشب تا بوق صگ با بم بم بیدار بودن و کیف کردن
اگه ددیش بود و مجبورش میکرد میون بازوهاش بخوابه
بیشتر کیف میداد
تهیونگ به بانیش که تو بغلش بود نگاه کرد
این همه خوشگل کرده بود بره برج ایفل؟
یعنی ناراحت میشد اگه بگه نریم بیا یه برج ایفل دیگه میدم به سوراخت؟😞
ESTÁS LEYENDO
Love is an emotional accident
Hombres Loboاسم بوک ^^عشق تصادف احساسی ژانر^^عاشقانه♡سافت♡لیتل♡اسمات کاپل^^ویکوک ♡سپمین♡چانبک♡یوگبم♡نامجین♡سوگیو خلاصه^^ تهیونگ یکی از بزرگترین سهامداران شرکت کیم طی یه سری حاشیه ها مجبور میشه سرپرستی یه لیتل و قبول کنه پس به آموزشگاه بیون میره و با چانبک که م...