بالاخره بعد از این سفر طولانی و فاکی
تصمیم گرفتن برگردن کره
توی هواپیما نامجون که کمک خلبان بود
بگذریم که جین هر 15دقیقه یه بار میومد بهش میگفت دلش براش تنگ شده
جین روی صندلی تک نفره نشسته بود
بغلش روی صندلی های چهار نفره یوگبم و تهکوک نشسته بودن
و طبق معمول بم بم و کوک داشتن شیطونی میکردن
و خب یونمین روی یه صندلی دونفره نشسته بودن
و هوسوک و گذاشته بودن جلو بشینه اونم با یه دختر....
بله کسی که بغل هوسوک بود یه دختر بود
یه دختر سمج که هی از خودش صحبت میکرد و سر صحبت و با هوسوک باز میکرد
درسته که یونمین گفته بودن باید بیشتر آشنا شن
ولی تو رو کسی که قراره باهاش آشنا شی غیرت نداری؟
خب جیمین داشت از لمسای دختره آتیش میگرفت تقریبا
و یونگی داشت دیوونه میشد
از اونطرف اصلا دلش نمیخواشت هیچکدومشون پیش دختره بشینن
مگرنه زنده موندنش دست کارما بود:)
دختر__اوپا میگم شما اهل کجایی
هوسوک__سئول
دختر__اوم من اونجا درس میخونم...دانشگاه رشته ی معماری
هوسوک_موفق باشید
دختر_هوم با وجود شما حتما هستم
دیگه جیمین داغ کرد بود .....داشت آتیش میگرفت
از جاش بلند شد و رفت جلوتر کنار صندلی هوسوک
هوسوک__چیزی شده هانی؟
جیمین__دلم برات تنگ شده بود
و بعد لباشو روی لبای ددیش گذاشت
هوسوکم بدون هیچ حرفی همراهی کرد
یونگی هم بعد از دیدن قیافه ی حرص خورده ی دختر
با خیال راحت جلو اومد
و بعد از بوسه ی اونا یه بوسه ی شیرین از هوسوک گرفت
و برگشتن سمت جاهاشون
و خب هوسوک خوشحال نبود
الان رو ابرا بود
دیگه زر زرای دختررو نداشت
و معشوقه هاش حسودی کرده بودن
و بوسیده بودنش
تاحالا حس قدرت داشتید؟
خب حسش کنید نویسنده موظف نیست همه حسای دنیارو توصیف کنه(😂)

ESTÁS LEYENDO
Love is an emotional accident
Hombres Loboاسم بوک ^^عشق تصادف احساسی ژانر^^عاشقانه♡سافت♡لیتل♡اسمات کاپل^^ویکوک ♡سپمین♡چانبک♡یوگبم♡نامجین♡سوگیو خلاصه^^ تهیونگ یکی از بزرگترین سهامداران شرکت کیم طی یه سری حاشیه ها مجبور میشه سرپرستی یه لیتل و قبول کنه پس به آموزشگاه بیون میره و با چانبک که م...