جکسون با لبخند مرموزش وارد اون تویله شد
گوشی و سمت هوسوک گرفت
هوسوک با دیدن جین تمام احساساتش و جمع کرد
با شنیدن زنگ خودن گوشیش جین تماس و وصل کرد
جین__بله
جکسون__اگه هوسوک و زنده میخوای به تماسم جواب بده
و قطع کرد
یه ربع بعد تصویری زنگ زد
جین وصل کردجین__چی میخوای؟
جکسون__تهیونگ رو....حتی میخوام اون توله رو هم ببخشم فقط تهیونگ
جین__کورخوندی
جکسون__پس هوسوک میمیره و تمام اون فایل های مسخره هم با خودش به گور میبره
جین __باید ببینمش
جکسون__هع اونوقت اگه جای فایل هارو بهت گفت چی؟
جین__خب توهم میفهمی نه؟پس اینکارو نمیکنه
چند دقیقه بعد جکسون توی یه زیرپله ای رفت و درشو باز کرد
گوشی و برگردوند
دستمال دور دهن هوسوک و باز کرد
هوسوک فکر کرد....لعنتی چجوری رنزی باهاش باید صحبت میکرد؟
چی بهش میگفت
جین__خوبی هوسوک؟
منظور اینو خوب میدونست جین ازش فایل هارو میخواست
هوسوک__از آبشار افتادم
جکسون__هوی هوی اگه به خوای رمزی زر بزنی همینجا کلکتو کندم
جین__به ارتفاع چه قدر؟
جای دقیق میخواست
هوسوک__به ارتفاع بچگی
و تماس قطع شد.....جکسون گوشی و پرت کرد و فک هوسوک و توی دستاش گرفت
جکسون__حرومزاده ی فاکی زر بزن چی بهش گفتی...
هوسوک سکوت کرد
جکسون__یا بگو یا بمیر
و تفنگ و روی سر هوسوک گذاشت
هوسوک یه تصویر توی ذهنش نقش بست
یه تصویر قشنگ......یه تصویر از دومعشوقه ی زیباش که خواب بودن
لبخندی زد.....و خب شاید اون لبخند کارشو میساخت
جین__یه چیزایی دستگیرم شد
نامجون__چی؟
یونگی__فهمیدی کجاس؟
جین__آره .....هوسوک همیشه از یه جایی کنار آبشار حرف میزد یه کلبه باید فلش اونجا باشه
جیمین__چه دلیل فاکی داره فک میکنی درمورد فلشه؟
یونگی__ما منظورمون هوسوکه
جین__اون از پس خودش برمیاد
نامجون__اگه نیاد
جین__میمیره
همه شوکه نگاهش کرد
جیمین__یعنی چی؟ها؟میمیره.....همینقدر راحت؟مگه اون زندگی نداره...عشق نداره...خانواده مداره
جین__نه هیچکدومشونو نداره
یونگی__لعنتی رفیقی مثه تورو که داره
جین نمیدونست...آره نگرانش بود....ولی هیچوقت هوسوک اولویتش نبود
هیچوقت نبود.....اصلا کسی وجود داشت که هوسوک الویتش باشه؟
جیمین فقط بغضشو نگهداشت و خودشو انداخت توی اتاق و زد زیر گریه
یونگی رفت پیشش
جیمین__هق ببخشید....هق...ولی.....اون هق....خیلی تنهاس......هق
یونگی__همینطوره
یه اشک لعنتی توی چشمای یونگی بود
ای کاش یه چی عین غرور احمقانه صد راهشون نبود
جیمین و توی آغوشش کشید
جین یه سری آدم فرستاد سمت اون آبشاری که هوسوک گفته بود
هنوز آدمای جین به اونجا نرسیده بودن که جکسون دوباره تصویری گرفتش
جکسون__انتخابت اشتباه بود جین
جین__چه اشتباهی؟
جکسون__هعه(نیشخند) جالب اینه رفیقتم اشتب کرده چجور پلیسی هستین؟
جین__هنوز دلیل اشتباهی نمیبینم
جکسون__اشتباهت همینجاس....هیچوقت نمیفهمی کی اشتباه انتخاب میکنی
جین__مشکلت چیه؟
جکسون__هوسوک مرده...کشتمش....و تو هنوزم اهمیتی نمیدی...این اشتباهته
جین__میدونم نکشتیش
جکسون__واقعا؟
و گوشی و برگردوند سمت هوسوکی که روی زمین افتاده بود
جین__هوپی؟هوسوکککککک......بلند شوووو....میدونم زنده ای.....اون فقط...فقط بیهوشه نه؟
و جوابش فقط صدای بوق بود
تازه حس نبودنشو فهمید.....تازه فهمید هیچی پشتش نیست
خیلی چیزا که براش دیر بود
جین__جمع شید پایگاه قبلی جکسون....زنده نمیخوامش مفهومه؟
و یا شایدم نبود
جکسون__این و جمعش کن....میخوام یه جنازه جاش بزارین که نفهمن
یکی__قربان از اینجا بریم؟
جکسون__نه میخوام با جین رودر رو بجنگم فقط هوسوک و ببرید....اگه تو این جنگ بردم زندش نزارید اگرم مردم بزاریدش بیمارستان
یکی__چشم
های گایز
دیدم بحث مردن هوسوک شد همتون کامنت دادین😐
حالا من خودم و بکشم کی کامنت میده؟😢
خب اینم آخرین پارت تا فرداااااااهم اهم ووت و کامنت و فالو به خداااا گناه دارممممم
فوحش به جکسون آزاده ولی به جین نهههههه
قدر دوست هاتونو بدونین
دوستونننننن دارممممممممممممممم(جواب دوست دارم سکوت نیست😭)
ESTÁS LEYENDO
Love is an emotional accident
Hombres Loboاسم بوک ^^عشق تصادف احساسی ژانر^^عاشقانه♡سافت♡لیتل♡اسمات کاپل^^ویکوک ♡سپمین♡چانبک♡یوگبم♡نامجین♡سوگیو خلاصه^^ تهیونگ یکی از بزرگترین سهامداران شرکت کیم طی یه سری حاشیه ها مجبور میشه سرپرستی یه لیتل و قبول کنه پس به آموزشگاه بیون میره و با چانبک که م...