کوک__ددی
تهیونگ__جانم
کوک__نگا تن(نگاه کن)
تهیونگ سرشو از لب تابش بیرون آورد و به اون دوتاچشم داد
دوتا چشمی که با شیطنت تمام روی نقاشی میچرخید
تهیونگ__خیلی قشنگه سوییتی
کوک__این ملم اونم توعی(این منم اونم تویی)
تهیونگ بدون اینکه سرشو بیاره بالا "هومی" زیر لب گفت
کوک حوصلش سر رفته بود
خب ددیش بعد از ناهار افتاده بود روی اون موجود فلزی و کار میکرد
و خب کوک خیال میکرد ددیش به اون چیز فلزی بیشتر توجه میکنه
رفت توی اتاقش
از اول هم راه حلش همین بود
یه لباس باز پوشید و یه ادکلن ملایم هم زد
یکم از اون لوازم آرایشی که جیمین بهش داده بود و وارد کادر کرد
و باکسرشو درآورد
با یه بلیز سفید حریر که تا پایین باسنش بود
بدون شلوار راهی پایین شد
تهیونگ یه لحظه نگاهش سمت اون وروجک رفت
نگاهش و روش ثابت نگه داشت که نزدیک اپن داشت آب میخورد
لب تاپشو بست و سمتش قدم برداشت
اونو بین اپن و خودش پین کرد
چشمای مظلوم کوک جوری بود که انگار نه انگار کاری کرده
و دیک ددیش که بلند شده بود کار اون نیست....
تهیونگ لباشو روی لبای کوک گذاشت و بوسه ی خیسی و شروع کرد
قرار نبود به کوک آسون گرفته شه😈
جین دیگه داشت کلافه میشد
دلیل هیچ کدوم از رفتارای نامجونو نمیفهمید
نامجون یه هنزفری انداخته بود تو گوشش
و جین و اینگور میکرد و تو خونه میخوند و میرقصید
جین__یاااااا خب بگوووو چرااااا
نامجون__چرا تازه میپرسی چرا واقعا متاسفم کیم سوکجین
جین__آه بیب باید حرف بزنییی مگرنه کجای من نوشته ذهن خوانی بلدممم
نامجون__آه آره ذهن خوان نیستی......یادم نبووددد
جین__یااا چته نامی
اینو وقتی گفت که بالشت توی سرش فرود اومد
نامجون__چمه الان بهت میگم....امروز منو بدی رستوران سر قرار
جین__خب مشکلش؟
ESTÁS LEYENDO
Love is an emotional accident
Hombres Loboاسم بوک ^^عشق تصادف احساسی ژانر^^عاشقانه♡سافت♡لیتل♡اسمات کاپل^^ویکوک ♡سپمین♡چانبک♡یوگبم♡نامجین♡سوگیو خلاصه^^ تهیونگ یکی از بزرگترین سهامداران شرکت کیم طی یه سری حاشیه ها مجبور میشه سرپرستی یه لیتل و قبول کنه پس به آموزشگاه بیون میره و با چانبک که م...