جیمین : هیونگ مامانم بهم شک کرده :/
یونگی : مثل مامان من؟
جیمین : چطور؟
یونگی : مامان منم فکر میکرد تو دوست دخترمی :/
جیمین : اوهوم..
یونگی : نمیدونم چیکار باید بکنم تا به مامانم بفهمونم که دوست دختر ندارم لعنتی خیلی بد نگاهم میکنه
جیمین : به عبارتی داره با نگاهش میخورتت؟
یونگی : دقیقا ! زده به سرم بهش بگم من دوست دختر نمیخوام و ندارم من دوست پسر میخوام لنتی حتی درمورد گرایشم هم نمیدونه بهم تهمت میزنه.
جیمین : میگم...
یونگی : هوم؟
جیمین : اونا که فکر میکنن ما باهمیم
یونگی : خوب؟
جیمین : نظرت چیه واقعا باهم باشیم؟
یونگی : چی....؟
YOU ARE READING
You....
Fantasy(پایان یافته) معلم ادبیاتم همیشه میگفت ، مجازی ینی غیر واقعی ، و من یک دوست مجازی داشتم و کاش فقط یک دوست میموند ! ... کاپل : ⚣︎𝕪𝕠𝕠𝕟𝕞𝕚𝕟⚣︎ نویسنده : ☕︎☁︎𝕝𝕠𝕥𝕚𝕤𝕙𝕚𝕒☁︎☕︎