میدونم خسته شدین خیلی زر زدم ولی...نمدونم واتپد چش شده...ووت ها نمیاد...شایدم ووتی نیس اصلا نمدونم...خب...
من دیگه برم این پارتم بگیرین شاید اگ ووتا اومد دوباره شروع کردم
و امشب شبی است که خشم من فوران میکنه و دیگه اپ نمیکنههه یاح یاح یاححح
دیگ ببنین چجوری باید دل این بیچاره رو به دست بیارین تا دوباره اپ کنه😔
تازه فصل دو هم این فیک داره و در حال تموم شدنه آماااا کی میدونه که قراره اپش کنم یا ن
شماهم ک مث مجسمه دارین میخونین
خلاصه که...اره__________________________________________
+ خب توضیح بده
به چهره پایین جیمین نگاه کردم نکنه خجالت میکشه از دو طرف لپ هاش رو کشیدم و صورتش رو به سمت خودم متمایل کردم تو چند صدم ثانیه خودم از خجالت تقریبا اب شدم دستمو سریع ول کردم و داخل جیب هام بردم
و خودمم به زمین نگاه کردم
_ خب...دلیلی نداشتم.+ گیم نمیزدی..؟ خودش دلیل بزرگیه نیست...؟ از من قطعا مهم تره تو گیم انلاین تو نمیتونی چند ثانیه هم از دست بدی ولی یونگی...پشت گوشی روز ها منتظر میمونه درسته ؟
قصد نداشتم با کنایه حرف بزنم ولی وقتی به حرفایی که زدم فکر کردم فهمیدم گند زدم مثلا قرار بود خودمو کنترل کنم
_ من به تو اهمیت میدادم...پیام هات رو میخوندم ولی...
+ اوهوم فهمیدم ولی سین نمیزدی البته خب چیز مهمی هم نیست کاری نداری؟
_ یونگ
+ بله؟
_ خب...تاحالا به اخلاق خودت فکر کردی؟
به بدنم نگاه کردم طوری که انگار اخلاقم رو میتونستم با یه نگاه ببینم خب همش اثرات استرسه+ اره خیلی اخلاقم گنده توجیح نمیکنمش
_ دقیقا منم خواستم مثل تو باشم
چشمام درشت شد و بدون فکر کردن حرف زدم
+ وای ینی تو همه شب ها فکرای بد و خاک بر سری با منو...
دستمو محکم گزاشتم رو دهنم و از اونجا دور شدم
گند زدی
خراب کردی
الان فکر میکنه هیزی
خب هستم
ولی نیستم
تقصیر من چیه؟
فکرای خیلی بدم نمیکردم شاید در حد...
اصلا چرا باید حد و مرز مشخص کنم فکر فکره
مگه من انجامش دادم که خجالت کشیدم؟ فکره دیگه
ولی میخواس..خفه شو یونگی احمق خفه شو که بدجور گند زدی_ شاید تا یه حدایی فکرایی میکردم ولی نمیدونم تو تا کجا پیش رفتی تو افکارت
اونقدر استرس داشتم که نفهمیدم اونم از پشت سرم دنبالمه...
+ اووممم اره مثلا بغل کردن و دیوونه بازی در حد یه بست فرند هوم؟
_ خیالم راحت شد فکر کردم از اون پسرای احمقی
+ کودوم پسرا؟
_ اونایی که هیزن راستش من دنبال دوستم نه دوست پسر...دوست پسر اگه بخوام سهون هست.
یونگی کمرش رو صاف کرد صاف ایستاد و از بالا به جیمین قد کوتاه تر نگاه میکرد و با نگاه بی حس ولی براق به جیمین خیره شد و اون لحظه اهتلاف قدیشون براش خیلی مشخص شد
+ که اینطور؟
همممم ... من از اون پسرای دیوونم مشکل داری تا دیوونه تر نشدم خودت پرتم کن از زندگیت بیرون چون خودم نمیتونم برمدوباره گند زدم خب به چپم
+ جیمینا فکر کنم اصلا اشتباهی دیدمت کاری نداری؟
وقبل از اینک جیمین حرفی بزنه دور شدم و خدارو شکر کردم که اونم رفت ولی خب ته دلم ناراضی بودم که اینقدر زود تموم شد
شت هندفریم کو...؟
YOU ARE READING
You....
Fantasy(پایان یافته) معلم ادبیاتم همیشه میگفت ، مجازی ینی غیر واقعی ، و من یک دوست مجازی داشتم و کاش فقط یک دوست میموند ! ... کاپل : ⚣︎𝕪𝕠𝕠𝕟𝕞𝕚𝕟⚣︎ نویسنده : ☕︎☁︎𝕝𝕠𝕥𝕚𝕤𝕙𝕚𝕒☁︎☕︎