Part 42

175 59 10
                                    

میدونم خسته شدین خیلی زر زدم ولی...نمدونم واتپد چش شده...ووت ها نمیاد...شایدم ووتی نیس اصلا نمدونم...خب...
من دیگه برم این پارتم بگیرین شاید اگ ووتا اومد دوباره شروع ‌کردم
و امشب شبی است که خشم من فوران میکنه و دیگه اپ نمیکنههه یاح یاح یاححح
دیگ ببنین چجوری باید دل این بیچاره رو به دست بیارین تا دوباره اپ کنه😔
تازه فصل دو هم این فیک داره و در حال تموم شدنه آماااا کی میدونه که قراره اپش کنم یا ن
شماهم ک مث مجسمه دارین میخونین
خلاصه که...اره

__________________________________________

+ خب توضیح بده
به چهره پایین جیمین نگاه کردم نکنه خجالت میکشه از دو طرف لپ هاش رو کشیدم و صورتش رو به سمت خودم متمایل کردم تو چند صدم ثانیه خودم از خجالت تقریبا اب شدم دستمو سریع ول کردم و داخل جیب هام بردم
و خودمم به زمین نگاه کردم
_ خب...دلیلی نداشتم.

+ گیم نمیزدی..؟ خودش دلیل بزرگیه نیست...؟ از من قطعا مهم تره تو گیم انلاین تو نمیتونی چند ثانیه هم از دست بدی ولی یونگی...پشت گوشی روز ها منتظر میمونه درسته ؟

قصد نداشتم با کنایه حرف بزنم ولی وقتی به حرفایی که زدم فکر کردم فهمیدم گند زدم مثلا قرار بود خودمو کنترل کنم

_ من به تو اهمیت میدادم...پیام هات رو میخوندم ولی...

+ اوهوم فهمیدم ولی سین نمیزدی البته خب چیز مهمی هم نیست کاری نداری؟

_ یونگ

+ بله؟

_ خب...تاحالا به اخلاق خودت فکر کردی؟
به بدنم نگاه کردم طوری که انگار اخلاقم رو میتونستم با یه نگاه ببینم خب همش اثرات استرسه

+ اره خیلی اخلاقم گنده توجیح نمیکنمش

_ دقیقا منم خواستم مثل تو باشم

چشمام درشت شد و بدون فکر کردن حرف زدم
+ وای ینی تو همه شب ها فکرای بد و خاک‌‌ بر سری با منو...
دستمو محکم گزاشتم رو دهنم و از اونجا دور شدم
گند زدی
خراب کردی
الان فکر میکنه هیزی
خب هستم
ولی نیستم
تقصیر من چیه؟
فکرای خیلی بدم نمیکردم شاید در حد...
اصلا چرا باید حد و مرز مشخص کنم فکر فکره
مگه من انجامش دادم که خجالت کشیدم؟ فکره دیگه
ولی میخواس..خفه شو یونگی احمق خفه شو که بدجور گند زدی

_ شاید تا یه حدایی فکرایی میکردم ولی نمیدونم تو تا کجا پیش رفتی تو افکارت

اونقدر استرس داشتم که نفهمیدم اونم از پشت سرم دنبالمه...

+ اووممم اره مثلا بغل کردن و دیوونه بازی در حد یه بست فرند هوم؟

_ خیالم راحت شد فکر کردم از اون پسرای احمقی

+ کودوم پسرا؟

_ اونایی که هیزن راستش من دنبال دوستم نه دوست پسر...دوست پسر اگه بخوام سهون هست.

یونگی کمرش رو صاف کرد صاف ایستاد و از بالا به جیمین قد کوتاه تر نگاه میکرد و با نگاه بی حس ولی براق به جیمین خیره شد و اون لحظه اهتلاف قدیشون براش خیلی مشخص شد
+ که اینطور؟
همممم ... من از اون پسرای دیوونم مشکل داری تا دیوونه تر نشدم خودت پرتم کن از زندگیت بیرون چون خودم نمیتونم برم

دوباره گند زدم خب به چپم

+ جیمینا فکر کنم اصلا اشتباهی دیدمت کاری نداری؟

وقبل از اینک جیمین حرفی بزنه دور شدم و خدارو شکر کردم که اونم رفت ولی خب ته دلم ناراضی بودم که اینقدر زود تموم شد

شت هندفریم کو‌...؟

You....Where stories live. Discover now