Chapter 9

1K 165 9
                                    

-من اسم اونو عشق نمیذارم نینا اون یه چیز بچگانه بود من اون موقع بچه بودم و برای اینکه از همکلاسیام کم نیارم با تو بودم ولی تهیونگ برای من خاصه من اون رو میپرستم

نینا از حرصش قهقهه ای زد

"تو از این حرفا هم بلد بودی جونگکوک ولی من مطمئنم اینم یه هوسه زود گذره و ازش خسته میشی

+لطفا حرف دهنتو بفهم اصلا میدونی چیه

جونگکوک سریع حرف او را قطع کرد

-عزیزمم ولش کن 

و با عصبانیت از آنجا دور شد

*ولش کنین زیادی چرت میگه

-اون دختر ذره ای برای من اهمیتی نداره هیچ غلطیم نمیتونه بکنه

در همان موقع موزیک ملایم عاشقانه ای در فضا پخش شد و عشاق به پیست رقص رفتند

*شما نمیخواین برین

+چی چرا باید بریم 

*این موزیک مخصوص عاشقاس زود باشین برین ببینم

جونگکوک اجبارا دست تهیونگ را گرفت و به سمت پیست رقص برد

-مجبوریم تو فقط دستاتو رو شونه ی من بذار و خودت رو با من حرکت بده

+واقعا مزخرفی جئون جونگکوک 

تهیونگ دستانش را روی شونه های جونگکوک گذاشت و جونگکوک هم دستانش را دور کمر او حلقه کرد و همراه با ریتم موزیک خودشان را تکان میدادند 

-هی مواظب باش بچه پامو لگد کردی

+گفتم که بلد نیستم

-ربطی نداره تو واقعا یه دست و پا چلفتی هستی

تهیونگ دوباره پای او را لگد کرد 

-هی وحشی چته

+اینم برای اینکه ادب بشی

و سریع به سمت میزشان رفت 
جونگکوک هم پشت سر او رفت

*هیییی کبوترای عاشق به همین زودی دعواتون شد 

-خفه شو کلاوس تهیونگ حالش بده ما باید برگردیم

+خب بره تو یکی از اتاقای بالا استراحت کنه

-اوکی پس من ببرمش

و دست تهیونگ را گرفت و به سمت پله ها رفت داخل یکی از اتاقها شد و تهیونگ را محکم روی تخت هل داد 

-تو داری همه نقشه های منو خراب میکنی دیوونه

+آخ سرم ولم کن چیکارم داری تو وحشی هستی 

تهیونگ با خوشحالی فریاد زد

+واقعااااا

و سریع بغل جونگکوک پرید و گونه اش را بوسید

جونگکوک شوکه شده از کار تهیونگ نگاهی به او انداخت 

+ا... اوه ببخش... شید حواسم نبود

ولی جونگکوک بی توجه به حرف تهیونگ چانه ی او را جلو کشید و صورتش را مماس با صورت تهیونگ قرار داد 
نفسهای گرم جونگکوک به صورت تهیونگ میخورد

+چ... چیکار میکنیییی

جونگکوک بدون توجه به تهیونگ لبهایش را روی لبهای او گذاشت و تهیونگ از این حس شیرین چشمهایش را بست...

******

Lost |kookv|Where stories live. Discover now