تهیونگ به خودش امد و از جونگکوک جدا شد
+چ... چیکار میکننیییی
-نگو که خوشت نیومد
+برووو بابااا
و سریع از اتاق بیرون رفت جونگکوک هم دیگر ماندن را ترجیح نداد و پشت سر تهیونگ راه افتاد
-کجا میری
+میرم خونم
-الان؟ این موقع شب که خیابونا پر عوضیه
+تو خودتم یه عوضی ای
-وایستا میرسونمت
+ولم کننن
-ولی این تو بودی که به من چسبیدی و گفتی دست از سرم برنمیداری
+الان دیگه ولت کردم پس دنبالم نیا
-نمیتونم
+چرااا
-چون، چون حس میکنم باید مواظبت باشم حداقل امشب رو
+نیازی نیست من خودم از پس خودم بر میام پس برو
به میز قبلیشان رسیدند
*هی پسرا کجا میرین
-ما دیگه میریم خوش گذشت
+ما نه. من میرم
کلاوس قهقهه ای زد
*واایی باز کبوترای عاشق دعواشون شد چه عشق عمیقی بینتون در جریانه
-خفه شو کلاوس
*تهیونگ میخوای من برسونمت؟
-کلاوس فقط خفه شو و به مهمونیت برس الان حوصله سر و کله زدن با تو رو ندارم
*اینطوری که معلومه میونتون شکرابه
-بتوچه اخه
+بس کنین بحث و جدل رو، من اژانس میگیرم و میرم
-تهیونگ رو اعصابم نرو به نفعته که به حرفم گوش کنی وگرنه بد میبینی
+مثلا میخوای چیکار کنی تو که هر غلطی دلت میخواست کردی
*هی هی بچه ها چیشده چتونه
-بتوچههههه
جونگکوک عصبی دستش را روی میز کشید و همه محتویات روی میز ریخت
چند نفر که میزهایشان نزدیک میز انها بود با صدای شکست لیوانها به سمتشان برگشتند
تهیونگ از کت جونگکوک گرفت و او را به سمت در خروجی کشید
+وحشیییی
-تقصیر خودته باید مثل ادم به حرفم گوش میکردی
+ولی من گوش نکردم تو سوار ماشینت میشی و به خونت میری و منم با اژانس میرم
-غلط میکنیییی با من میااایییی
+من بردت نیستم که بهم دستور میدی
و به سمت خیابان اصلی رفت
همان موقع ماشینی جلو پایش ترمز کرد"هییییی خوشگلهههه کجا میریییی
تهیونگ ترسیده از لحن مردی که معلوم بود مست است به سمت مخالف رفت ولی ماشین دنبالش راه افتاد یکی دیگر از مردها از ماشین خارج شد و دست تهیونگ رو گرفت
+دستتو بکش عوضی
همان موقعی مشتی توی صورت مرد فرود امد تهیونگ ترسیده به جونگکوک نگاه کرد و جونگکوک سوییچ را به تهیونگ داد
-برو بشین تو ماشین
+ولی...
حرفش با دادی که جونگکوک بر سرش زد ناتمام ماند
تهیونگ به سمت ماشین رفت و سوار شد ولی نگران جونگکوک بود که وحشیانه ان دو مرد را میزد
مردها ترسیده سوار ماشین شدند و رفتند و جونگکوک هم با سر و صورت زخمی به سمت ماشینش امد+هیییی زخمی شدی باید بریم بیمارستان
-فقط ساکت باش همه اینا بخاطر توئه بیشتر عصبیم نکن
و باعث شد تهیونگ ترسیده سرش را به سمت شیشه ماشین برگرداند و دیگر حرفی نزد...******

KAMU SEDANG MEMBACA
Lost |kookv|
Fiksi Penggemarوانشات گمشده تهیونگ نویسنده ای که با نوشتن داستان زندگی پیرمردی وارد ماجرای زندگی گمشده ی او میشود... ژانر: رمنس ،انگست کاپل:کوکوی کاری از چنل تلگرام: kookvmoment نویسنده: مائده