توجه!!
علامت شخصیت ها:
* : جئون
- : جونگین
/ : مادر بزرگوار جسیکا یانگ😐
= : پدر بزرگوار جک یانگ
(اگر دو علامت باهم اومد یعنی باهم یک حرف رو گفتن)😊
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
جونگین p.o.v
توی راه برگشت بودیم که یک دفعه ترافیک شد. یه نگاه به جی پی اس انداختم دیدم از ده دقیقه تبدیل شده به .... ده ساعت!!قشنگ حس کردم چشمام داره از حدقه میزنه بیرون.
*عه چرا یک دفعه ترافیک شد!؟
داد زدم:
-هیونگ زده ده ساعت دیگه میرسیمم!؟؟
بعد هیونگ شروع کرد با هوا حرف زدن.🤨 (بله جونگین نویسنده ی عزیز رو با هوا یکی می کنه😑،واقعا برات متاسفم یانگ جونگین!)
با تعجب بهش زل زدم.بعد از یک مدت آروم گرفت می ترسیدم چیزی بپرسم چون به نظر میرسید اصلا اعصاب نداره پس ساکت موندم.
بعد از حدود نیم ساعت ترافیک،دقیقا همونجوری که اومد یک دفعه ای ناپدید شد.داشتم کم کم می ترسیدم.😐
نویسنده گرامی😅 p.o.v
(خب یه خورده زیاد از حد دیر شده بود و مطمئن بودم اگر اون دو نفر اینقدر دیر برسن قطعا مادر گرامیشون با یک تفنگ می افته دنبالم پس چون جون خودم رو دوست دارم راه رو برای اون ها باز کردم😐🔪🔪)
جئون نصف خوشحال و نصف عصبانی شروع به رانندگی کرد.جئون با سرعتی میروند که فکر نکنم یک جت هم بتونه اینقدر سریع حرکت کنه😶و البته جریمه و ....هم قطعا نمی شد، چون نوسنده ی عزیز، دلش می خواست زنده بمونه پس جریمه نشد و خداروشکر دیر هم نرسید.😱
جونگینی که به رانندگی برادرش عادت داشت خیلی ریلکس، تا خونه مثل زیبای خوفته خوابید.(نویسنده عزیز هم پشت ماشین با هرچی می تونست خودش رو بست تا زنده بمونه😶😐)
جئون p.o.v
با رضایت از ماشین قشنگم پیاده شدم.خیلی خوشحالم که تونستم اون نویسنده ی رو مخ رو سکته بدم😎.
رفتم به سمت درب شاگرد تا برادر عزیز و کیوتم که مثل فرشته ها خوابیده بود رو بیدار کنم.😊
در رو باز کردم و جونگین رو کمی تکون دادم تا بیدار شه. کم کم که داشت بیدار می شد یک نگاه به پشت انداختم و با پوزخند رضایت مندانه ای عقب اومدم تا جونگین پیاده بشه و با همون پوزخند در رو بستم و قفل کردم ، با یک نگاه دیگه به اون بی مصرف که هنوز داشت کمربند ها رو باز می کرد، با جونگین سمت در عمارت رفیتم.😏
ESTÁS LEYENDO
Enemy Love
Romanceخلاصه: این داستان در دنیا ی امگاورس اتفاق میفته ولی کمی فرق داره در این دنیا امگا ها تقریبا هم سطح آلفا ها هستن و مقام نسبتا برابری دارن و خب در داستان بیشتر توضیح خواهد شد دو خاندان قدرتمند یانگ و هوانگ(خب راستش این دو خانواده دقیقا برعکس هم هستن ی...