فردا عصر - ساعت6 - خیابان اینسادونگ
- اخه هیونگت چرا اینجا قرار گذاشته
لوهان شونه ای بالا انداخت + یه چیزی میگم همیشه یادت باشه
- چی؟
+ میدونی این هیونگ من همچین....
با نگرانی وسط حرفش پرید - چجوریه؟قاطی داره یا روانیه ؟ دوقطبیه ؟ مرموزه ....
+ هی هی صبر کـــ....
- لوهان بمیری من گفتم نمیام تو هی گفتی بیا بیا خوش میگذره داداشت دیوونس میفهمی دیوونههه
" این حرفا هارو پشت سر هم و با عصابنیت میگفت و دیوونهههه اخر رو با صدای بلند داد کشید "
لوهان عاصی شده محکم بازوشو گرفت و تکونش داد + بیون بکهیون فقط خفه شووووو
با دادی که اینبار لوهان کشید نا خوداگاه خفه شد
+ برادر من فقط یکم مرموزه و جاهای شلوغ رو انتخاب میکنه چون از سکوت بدش میاد علاوه بر اون گفت بیاین اینجا و یکمی خرید کنین حالا هم یه تکونی به اون پاهات بده و بیا بریم
با عصبانیت قدم هاشو تند تر برداشت که بکهیون دنبالش دویید و دستش رو گرفت
- خب ببخشید من چه میدونستم میخوای اینو بگی من ندیدم که هیونگتو
و سرشو کمی کج کرد و چشماشو پاپی طور کرد
لوهان نیم نگاهی بهش انداخت + باشه باشه خودتو شبیه خر شرک نکن
- لو خر نبودا گربه بود
با بدجنسی ابروشو بالاانداخت + تو حتی فرشته هم باشی از نظر من خری
- مسخره
و دهنشو کج کرد
..........
+ هی بک کم چت کن
با خنده سرشو بلند کرد - اخه دی او عه
+ چی میگه ؟
- میگه کاش با ما میومدی
+ پس به اونا هم گفتی نمیام اره؟
- اوهوم
+ میدونستی خیلی بینمکی
- ارررره
" لبخند مستطیلی تحویلش داد "
+ بکهیون این لبخند زدنات حرصمو درمیاره
باز بک از همون لبخنداش زد و گفت - مردم واسه این لبخند های من دلشون ضعف میره
+ تو خودت از خودت تعریف نکنی کی میخواد تعریف کنه
دستشو دور گردن لو انداخت و لپش رو بوسید - تو دیگه
--------------------
یکمی از عطر تلخ و تندش رو روی گردن برنزش زد و کراروات مشکی رو دور گردنش محکمتر کرد
با صدای گوشیش به سمت تخت رفت و گوشی رو از روی تخت برداشت
- بله
+ کجایی هیونگ
_ داره راه میوفتم
+ منتظرتیم
با رسیدن به محل مورد نظرش ماشین رو پارک کرد و پیاده شد
با دیدن لوهان که به طرفش میدویید لبخندی زد و اغوششو باز کرد
لوهان خودش رو بغلش پرت کرد و اروم گونش رو بوسید
+ سلام هیونگ
- سلام عزیزم خوبی
+ مرسی یولا
ازش جدا شد و به بکهیون که اونطرف وایساده بود و با لبخند به احوال پرسی اونا نگاه میکرد، اشاره کرد
+ اون دوستمه بیون بکهیون
بکهیون با خجالت کمی نزدیک شد و به نشانه احترام خم شد - سلام اقای پارک از دیدنتون خوشحالم
الفا با دیدن پسر روبروش نفسش حبس شد
باورش نمیشد
اون امگا...امگای تقدیرش بود..
درسته امگای تقدیر ...
به سختی لبخند کج و کوله ای زد - همینطور اقای بیون
خیلی سریع چمدون هاشون رو پشت صندوق جا داد و اروم لوهان رو کنار خودش کشید
- لوهان
+ بله هیونگ
_ فرومونات خوشبو شدن
+ چی؟
- بوی یاس و بارون میاد ازت
ابروهای لو با تعجب رفت بالا + ولی این بوی فرومون من نیست
-پس....
و با تعجب سرشو تکون داد که لوهان بگه این بو برای فرومون های کیه ؟
+ این بوی فرومون های بکه
.
.
.
اینم یه پارت دیگه
امیدوارم دوسش داشته باشید و ممنون به خاطر اینکه در پارت قبل بهم انرژی دادین :)
DU LIEST GERADE
With You Under Moonlight / با تو زیــر نـــور ماه [ChanBaek]
Werwolfخلاصه : پارک چانیول الفای قدرتمند منطقه اولونگدوعه توی یه روز تابستونی سرنوشت بیون بکهیون و پارک چانیول رو سر هم قرار میده و بر اساس یه اشتباه همه چی بهم میریزه و هردو مجبور به تحمل یه دوری میشن 𝑾𝒊𝒕𝒉 𝒀𝒐𝒖 𝑼𝒏𝒅𝒆𝒓 𝑴𝒐𝒐𝒏𝒍𝒊𝒈𝒉𝒕 𝑴�...