With You Under Moonlight / با تو زیــر نـــور ماه [ChanBaek]

Part 10

با پیدا کردن اب ، لبخندی زد و لبه بطری رو روی لباش گذاشت و چرخید ...

با دیدن چانیول اونم با بالا تنه برهنه و چشمای سرخ و خمار و شلوارک مشکی اب لعنتی توی گلوش  پرید.

خودتون رو بزارین جای بکهیون!

بفهمی اونی که باهاش قراره تابستونتو بگذرونی ، الفاته و تو همین الان نیمه لخت در حالی که عضله هاش به شدت تو چشمه و از همه بدتر نیمه شب و همه خوابن و از همه اینا بدتر الفات رات باشه چکار میکنی؟!

صد در صد کپ میکنی شایدم هورنی میشی؟!

درسته بکهیون کسی که تا حالا با هیچ پسری نبوده و از قضا گی هم هست ، الان الفاش با بدن نیمه لخت عضله ای روبروش وایساده

خودش رو به عقب کشید و تکیه اش رو به یخچال داد و سعی کرد نگاهشو از اون بدن برنزه بگیره 

که خب میشه گفت یکمی موفق بود ولی نه زمانی که پارک چانیول بهش نزدیک شه و دقیقا جلوش با یه قدم فاصله بایسته

چانیول میتونست بفهمه که اون امگا همه چیو فهمیده

توی اولین دیدار از چشمای امگا یه حسی مثل غریبگی  و نااشنایی و سردی ساطع میشد

ولی الان چشماش یه گرمی خاصی داشت که شاید متوجه نشید ولی این حس رو چانیول خوب میدونست 

یکم برای زدن حرفش مکث کرد ولی اخر به حرف اومد × فهمیدی موضوع رو 

بکهیون با خجالت اروم سر تکون داد - بله 

× خوبه چرا بیدار شدی برو بخواب 

- اومدم اب بخورم 

باحرف بک نگاهش به سمت دست بکهیون سر خورد 

× باشه بخور برو بخواب خسته ای

- شب بخیر و اروم از کنارش رد شد 

شیطون کوچولوی لعنتی رو شونش هی  تحریکش میکرد تا بره و اون امگا رو بچسونه به دیوار اشپزخونه و کار رو تموم کنه 

که اخرشم تسلیم شد و اون امگا رو به دیوار پشت سرش چسبوند

******************************************************

با تعجب و ابرو های بالا رفته نگاش میکرد که سرش اومد پایین تر و لبهاش به ارومی رو لبهاش نشست

لب پایینیش رو بیشتر ممکید و دست راستش پشت موهای پسر کوچکتر رو گرفت 

پسر کوچکت که حالا از بهت در اومده بود 

دستاش رو پشت گردن پسر بزرگتر حلقه کرد

با دیدن همکاری پسر کوچکتر لبخندی رو لباش نشست و ازش جدا شد و اینبار لب هاش گردن سفید پسر رو شکار کرد 

با مکی که به گردنش زد اهی از بین لبای بکهیون بیرون اومد و فااک باز بوی یاس  زیر بینی الفا پیچید و این بو بیشتر از هر چیزی اونو تحریک میکرد.....