With You Under Moonlight / با تو زیــر نـــور ماه [ChanBaek]

Part 34

صدای باز شدن در توی گوشش پیچید و با صدای قدم ها و عطر سردی که همیشه خدا شخص روی تنش خالی میکرد فهمید اون شخص کسی جز کریس نیس.

دست کریس روی شونش نشست و بی مقدمه حرفش رو زد

+ چان باید فرار کنیم

سرش رو بلند کرد و به چشماش خیره شد × چی میگی ؟ 

+ ووجین ( برادر هیونجین ) برای یه کاری بیرون رفته بهترین فرصته برای فرار 

× نگهب...

وسط حرفش پرید + همه نگهبان هارو با خودش برده فقط یه چندتاشون مونده 

× اون چنتا رو میخوای چکار کنی

+ کارش تمومه 

با غروری که توی وضعیت از نا کجا اباد پیدا شده بود گفت 

× باشه پس کمکم کن بلند شم 

دست کریس رو کمر و بازوش نشست و اروم بلندش کرد . 

درد داشت ولی باید تحمل میکرد تا از اینجا خلاص شن . 

با احتیاط جلو میرفتن  ولی قدم هاشون سریع بود . از حیاط عمارت خارج شدن و پشت عمارت کنار ماشین مشکی رنگی وایسادن 

× با این میریم ؟ 

+ اره 

با دستش سوییچ رو از جیبش خارج کرد و با باز کردن در اول چانیول رو نشوند و بعد خودش سریع ماشین رو دور زد و نشست . 

خوش شانس بودن که نگهبان های احمق با خدمتی که ، شامل یه ابمیوه پرتقال همراه با داروی خواب اور بود، کریس بهشون کرده بود الان توی عمارت داشتن چرت میزدن ؟

کریس با سرعت ماشین رو میروند تا از اون جهنم خونه دور بشن . 

× کجا میریم ؟ 

+ فعلا از اینجا دور شیم بعد ببینیم کجا میریم 

و تنها یه نگاه چانیول به اینه کافی بود تا فریادش کل ماشین رو پر کنه و ماشین چپه شه ...

"" 

جاری شدن خون رو روی پیشونیش میتونست حس کنه . چه اتفاقی افتاده بود ؟ خواست تکون بخوره که درد توی کل تنش پیچید . میتونست صدای قدم های کسی رو بشنوه . با فکر اینکه شاید چانیول باشه اهسته سرش رو چرخوند ولی با دیدن چانیول که وضعش بدتر از خودش بود نفسش تو سینه اش حبس شد . نگاهش به سمت قفس سینه اش کشیده شد که خیلی خیلی کند تکون میخورد . صدای قدم ها نزدیک تر شد و تونست پاهای شخص رو ببینه و خم شدنش رو . 

با دیدن فرد اینبار واقعا شکه شد . اون یکی از بادیارد های ووجین بود . اون پسر ...قطعا ..برای نجاتش نیومده بود که ؟ 

همه افکارش با بیرون کشیده شدنش و پرسیده شدن حالش توسط این پسر نابود شد . 

به سختی لبهاش تکون خورد و کلمه ای مثل " خوبم " بیرون اومد .