With You Under Moonlight / با تو زیــر نـــور ماه [ChanBaek]

Part 15

خون از بین پاهاش جاری بود و کف سفید حموم از سرخی خون ، سرخ شده بود ...

تنش می لرزیدو رنگ پوستش رفته رفته به سفیدی و زردی میزد ...

حالش خوب نبود و از خودش ، پارک چانیول و از کل این دنیا متنفر بود

حس بدی داشت حسی مثل استفاده شدن

تا حالا شده عاشق کسی باشین و بعدش بفهمین اون عاشقت بوده چون تو یه چیزی رو داشتی که اون میخواست

اون موقع حستون چجوریه ؟ الان حس بک مثل اونه

حس اینو داره که پارک چانیول فقط ازش به عنوان یه وسیله برای ارضای خودش استفاده کرده و این حس موجب میشد از خودش متنفر بشه

اون ور در اوضاع زیادم خوب نبود

سهون و لوهان با دیدن رو تختی خونی و چانیولی که اعصاب درست حسابی نداشت همه چی دستگیرشون شده بود ولی مشکل این بود که اون در لعنتی باز نمیشد تا چانیول بره تو

لگد محمکی به در زد

× بک.. در رو باز کن.. خواهش میکنم باز کن توضیح میدم بک التماست میکنم باز کن ... عزیزم باز کن خواهش میکنم بکهیون

با نشنیدن جوابی از بک بی حال پشت در سر خورد و اشکاش رو گونه هاش ریخت

باورش نمیشد که اینجوری رابطه شونو خراب کرده

خواست باز التماس کنه که شرپ...

بکهیون از حال رفته بود و زمین افتاده بود

چانیول نگران تر بلند شد و دستگیره در رو هی بالا پایین کرد

× باز کن لعنتیییی

با دادی که کشید سهون قدم هاشو تند تر کرد

سهون رفته بود پایین تا یه چیزی بیاره و با اون در رو بشکنن

داخل اتاق شد و کلنگ که از انباری شلوغ خونه پیدا کرده بود به سمتش گرفت

» بیا ببین به دردت میخوره

کلنگ رو از دستش گرفت و توی دلش فحشی به سهون که کلنگ اورده بود داد و بعد با تمام وجودی که داشت به دستگیره در کوبوند

ترق در توی چند ثانیه باز شد و چان تونست بدن بی جون و سفید بک رو روی زمین خونی و سرخ پیدا کنه ...

با بدنی که سست شده بود ولی سعی میکرد محکم نگهش داره تا کنار بکهیون لش نشه

به زمین خم شد و بلندش کرد

لوهان با نگرانی به سمتشون رفت و حوله توی دستش رو روی بدن بک اتداخت و انگشت هاش رو روی ضربان بک گذاشت