دکتر:.. زخمت عمیقه.... سعی کن این مدت رعایت کنی
برایت چیزی نمیگه
وین: چشم ..
دکتر: خیلی خب کار من تموم شد.. میتونید برید
برایت پامیشه ..بدون اینکه چیزی بگه ازونجا میره بیرون.
وین: ممنون اقای دکتر
با عجله دنبال برایت میره
.................
دریک: نگاشون کن تو رو خدا.. ریختشونو
سمت مایک برمیگرده
دریک: ببینم فکر کردید اینجوری بیاید تو و کسی بهتون گیر نده همه چی تمومه؟؟ فکر اینجا رو نکردید که قیافه هاتون عین اسکلا شده؟؟ نکنه عمدا اینکارو کردید؟؟میخواید مردا رو سمت خودتون بکشید
مایک: به شما ها ربطی نداره
دریک: هه.. واقعا که.. کاش بابات تو رو این ریختی میدید
مایک: خفه شو..اصلا به شماها چه؟؟ چرا عین کنه چسپیدید به ما؟
دریک: اوهو.. کی؟ما؟ نکنه یادت رفته کی نجاتتون داد؟؟ ؟؟ نمیدونی اون تو جای احمقایی مثل شما نیست.. اگه برایت نمیومد جلو معلوم نبود پسره رو الان کدوم سوراخ سنبه ای..
تاپ: بسه دیگه.. تمومش کنید
دیو: شما دو تا چتونه.. همش به پرو پای هم میپیچید؟ .. بس کنید این چرندیاتو... هرچی بود تموم شد
مایک: چی چیو تموم شد... برایت چشه؟؟ چرا همش دنبال وینه؟
دریک با اخم : دست بردار مایک.. نکنه فکر میکنی ازین وضع خوشمون میاد؟؟ برایت بخاطر این پسره همه رو علاف خودش کرده
مایک: بهتره دیگه دست برداره..چون من خوب میشناسمش و میدونم چی تو کله اش میگذره
دریک: ااا..جدا؟؟ بهتره فعلا خدا رو شکر کنی که تو مخش جز پاره سنگ هیچی نیست.. وگرنه به دادتون نمیرسید
مایک با عصبانیت : من گفتنم بپره وسط؟ لازم نکرده خودشو نخود هر اشی کنه
دریک نیشخندی میزنه و به چشمای مایک خیره میشه