دریک: باز چشونه؟
فرانک: من گفتم شبو پیششون باشیم گوش ندادید.. حتما دعوا کردن
دریک زیر لب میخنده
فرانک: به چی میخندی؟
دریک: هیچی
فرانک: هوفففففف
نانی زیر چشمی به وین و برایت نگاه میکنه
برایت: بیا اینو ... اینو بخور
وین با اخم بهش نگاه میکنه
وین: این چیه؟
برایت: نوشیدنی جینسینگ... واسه ات خوبه..
وین:. نمیخوام
برایت: اینقدر اخمو نباش..
وین با عصبانیت بهش نگاه میکنه
وین: اگه میدونستم قرار گذاشتن با مردا اینجوریه هیچوقت
برایت : چجوریه؟؟؟ بعدشم تو قرار نیست با همه مردا قرار بزاری .. اینجا فقط منم .. من.. میفهمی؟
وین: هر چی...
برایت: تقصیر خودته
وین: چی؟ من میگم اینجوری ..
برایت: خیلی کیوتی وین.. باور کن نمیشه تو تخت باهات ملایم باشم..تو واقعا
وین بهش یه تنه میزنه و به اطراف نگاه میکنه
وین با تعجب : ششش.. میخوای همه بفهمن؟ ..
برایت لبخند ارومی میزنه
برایت: اینجا فقط من و توییم
وین چیزی نمیگه
برایت: پس دیشب بهت سخت گذشت.. نمیدونستم
روشو برمیگردونه و به بیرون نگاه میکنه
وین: حالا نمیخواد ادا آدمای ناراحتو در بیاری
برایت سمت وین برمیگرده
برایت: ولی ناراحت شدم
وین : به درک
برایت میخنده
برایت: ولی یه حسی بهم میگه تو بیشتر از من بهت خوش گذشته...پس..
وین : بسسسسس کن
برایت: هنوزم ناله هات تو گوشمه
وین : اصلا جامو عوض می...
برایت زود پای وینو میگیره و مینشونه سر جاش
وین: سر به سرم نزار .. خودت میدونی به زور خودمو تا اینجا کشوندم
برایت: خیلی خوب.. ببخشید ببخشید.. بشین
با ناراحتی سرشو بین پاهاش میزاره و با دست موهاشو میکشه
وین: واقعا خجالت آوره
برایت سمتش خم میشه
برایت: چیزی واسه خجالت کشیدن نیست