تکرار زمان

977 104 50
                                    

یونگی

نامجون عصبی دستی داخل موهاش برد و بعد از آزاد کردنش،با صدایی آروم گفت:

÷نمیدونم هیونگ چیکار کنم.اگه قبلا بود به جین میگفتم باهاش صحبت کنه ولی الان خود جین یه سمت ماجراست.

کلافه به سمت جیمین نگاهی انداخت و گفت:

÷همینجوریشم جمع کردن ماجرای رابطه شما دوتا...

با نگاهی که به چشمهای نگران جیمین انداختم،اجازه ی ادامه ی صحبت رو به نامجون ندادم:

_نمیخواد نگران ما باشی...ما حواسمون هست...با تهیونگم صحبت میکنم.

دست جیمین رو کشیدم.تمرین تموم شده بود و خاستم به سمت اتاق تعویض لباس ببرمش که صدای بلند جانگکوک باعث شد همه به سمت دیگه ی سالن برگردند:

* اما جین تو به من قول دادی.

یک دست جین رو گرفته بود و میکشید.تهیونگ از سمت دیگه بازوی جین رو گرفته بود و با اخم وحشتناکی، متعاقبا داد زد:

×میگم ولش کن جانگکوک وگرنه...

صدای فریاد بلند نامجون حرفش رو برید:

÷باز چه معرکه ای راه انداختی تهیونگ؟اینجا چه خبره؟

تهیونگ بدون اینکه بازوی جین رو ول کنه به سمت نامجون قدم برداشت و با عصبانیتی که صداش رو بم تر کرده بود گفت:

×من معرکه راه انداختم؟من فقط میخوام دوست پسرم رو به خونه ش برسونم.همونطور که از خونه ش برداشتم و به اینجا آوردمش...بهتره از جانگکوک بپرسی چه مرگش شده.

جانگکوک بدون نگاه کردن به نامجون باز جین رو‌مخاطب قرار داد و با لحن اعتراض مانندی گفت:

*جین...مگه تو قول ندادی؟

جیمین دستش رو از بین دستهام بیرون کشید و به سمت تهیونگ رفت که باعث شد ناخودآگاه به دنبالش من هم به اون سمت کشیده بشم.نزدیک که رسید،رو بهش کرد ودرحالیکه بازوی تهیونگ رو فشار میداد، آروم گفت:

٪ تهیونگ به اندازه ی کافی امروز تابلو بازی درآوردی،داری با این کارات موقعیت من و یونگیم به خطر میندازی.

ناخودآگاه ازاین نگرانی جیمین لبخندی زدم که سریع تونستم جمعش کنم.هوسوک که مثه همیشه دیرتر از رقص دست کشیده بود، همینطور که عرقهای گردنش رو خشک میکرد با خنده نزدیک شد و گفت:

& فقط کافیه جین هیونگ رو سهمیه بندی کنیم.

سمتش اخمی کردم و به جین که ساکت ایستاده بود و از هر دو طرف کشیده میشد،نگاهی انداختم. مطمعن شدم بخاطر تمرین سخت امروز رمقی برای مقابله نداشت...به محض برخورد نگاهم،به شکل التماس مانندی بهم خیره شد و گفت:

+یونگی...فکرمیکنم زمان به عقب برگشته...خواهش میکنم نجاتم بده.

با دیدن حالش و متوجه شدن پس زدن دست جیمین از سمت تهیونگ با عصبانیت جلوتر رفتم. از بازوی تهیونگ و جانگکوک گرفتم و با شدت از جین جداشون کردم،به سمت مقابل هولشون دادم و درهمون حال به سمت جیمین گفتم:

_با جین برو لباساتو عوض کن،من باید با این دوتا صحبت کنم.

جین بعد از آزادشدنش از دست اون دو نفر نفس راحتی کشید و با لبخند دستش رو سمت جیمین دراز کرد...همونطور که اون دونفر رو با شدت به جلو هول میدادم و سعی میکردم به غرغرای اعتراض آمیزشون توجه نکنم،صدای جیمین رو شنیدم که بعد از پریدن روی کول جین، داد زد:

٪یونگی یه سهمم از جین هیونگ واسه من بگیر...

هردو رو به سمت دیوار انداختم و بلاخره دستهامو از دور بازوهاشون جدا کردم.با عصبانیت به هردو خیره شدم و با عصبانیت غریدم:

_شما چه مرگتونه؟

جانگکوک هم با نگاهی که به تهیونگ کرد گفت:

* خودش اونجا بود وقتی جین قول داد حتی اگه با یکی دیگه اوکی شد بازم با من وقت بگذرونه.

تهیونگ عصبانی به سمتش برگشت و گفت:

×نفهمی دیگه...بفهم اون الان مال منه...من دوست پسرشم باید یه فرقی با بقیه داشته باشیم.

خشم‌ جانگکوک بیشتر شد و خواست حرفی بزنه ولی با انگشتم که جلوی صورتش گرفتم اجازه ندادم و به سمتش گفتم:

_تهیونگ حق داره...اون الان با جین تو رابطه ست و باید بتونه بیشتر از بقیه باهاش وقت بگذرونه.

نیشخند تهیونگ رو دیدم ولی تا خواست صحبتی کنه این بار انگشتم رو جلوی صورت اون گرفتم و غریدم:

_توم نمیتونی جانگکوک رو از جین جدا کنی..دیگه هم نشنوم به جین مثه یک شی صفت مالکیت بدی.تو فقط دوست پسرشی و قرار نیست روابط صمیمیشو با بقیه محدود کنی...از قبلم درمورد صمیمیت این دوتا میدونستی.اگه نمیتونی تحمل کنی همین حالا بکش کنار.

نیشخند تهیونگ از رو صورتش محو شد و جاش رو‌اخم غلیظی گرفت،دستهاش رو توی جیبش کرد و گفت:

×چی‌میگی هیونگ؟من دل جین رو آسون به دست نیاوردم که به این راحتی میگی بکشم کنار..این مرتیکه که جلومه یه زمانی رقیبم بود.

*اما الان نیستم.من خودم دوست دختر دارم.

×خب با دوست دخترت برو بیرون.

*تهیونگ من شما دوتا رو‌بهم رسوندم.

تهیونگ کلافه به اطراف چرخی زد و به سمتم برگشت و بعد از نفسی که با شدت بیرون داد، گفت:

×میگی چیکار کنیم؟

چندلحظه به هردوشون نگاه کردم.خوشحال بودم که با وجود صمیمتشون با جیمین ولی قرار نیست تو این موقعیت ها گیر کنم.پس آروم و بی خیال،شونه ای بالا انداختم و گفتم:

_بذارید خود جین تصمیم بگیره.

.............................................................
این پارت خیلی طولانی شده بود برای همین مجبور شدم دوتاش کنم.

خب به نظرتون جین با کی باید بره؟

Can you hear me?Where stories live. Discover now