زیر چشمی نگاهی به تهیونگ که انگشتش رو روی صفحه ی کم نور گوشی جابه جا میکرد، انداخت. با تلاقی کردن نگاهشون سرش رو به سمت مخالف چرخوند و لحظه ای بعد بابت این حرکتش خجالتزده بود.- عاه. خیلی ضایع بود..
_ با من بودی؟
سری به طرفین تکون داد و سعی کرد خودشو با تا زدن لباسش مشغول نشون بده. مدتی میشد که از تخت خواب دل کنده بودن چون فکرو خیال مغزشون رو فلج کرده بود و همین باعث شد پسر بزرگتر مجبور بشه مزاحم خواب هیونگش بشه و غر غراشو به جون بخره.
بعد از پاره ای بحث و جدل قراری برای امروز جور کردند تا جایی بیرون امارت راجب موضوع صحبت کنند.
با دیدن نگاه های زیرزیرکیه کوکی متوجه کنجکاویش شده بود پس تصمیم گرفت خودش زبون باز کنه:
_ برای امروز قرار گذاشتیم.
جونگ کوک در جواب هوم کشیده ای گفت و این دفعه به قصد گذاشتن لباس توی کشو از تخت فاصله گرفت.
تهیومگ کمی این پا اون پا کرد ولی در نهایت تردید رو کنار گذاشت و کمی به جفتش نزدیکتر شد._ میخوای برات مراقب بزارم؟
جونگ کوک کمی بخاطر اینکار تعجب کرد اما بعد از کمی فکر کردن تصمیم خودش رو گرفت.
- نه نیازی نیست.
تهیونگ که حالا کمی بخاطر این رفتار بیخیال پسر عصبی شده بود نزدیکتر اومد و روبروی او ایستاد.
_برای چی؟ دیشب..
- اونا بخاطر من اینجا نبودن..بخاطر تو بود! پس ازین بابت خطری برای من وجود نداره. البته فعلا..
جمله ی اخر رو اروم زمزمه کرد و با خودش فکر کرد زندگیش هر لحظه داره بیشتر شبیه رمانای جنایی عاشقانه میشه، البته که بخش عاشقانش گردن کاپلای دور و برش بود .
اما تهیونگ که به نظر هنوز قانع نشده بود دوباره روی خواستش اصرار کرد:
_ قطعیتی وجود نداره ما نمیتونیم بگیم که..
- به من گوش بده. اونا فقط میخواستن بدونن وضعیت چیه..نگران نباش تا وقتی که ما از هم دور بمونیم اتفاقی برای کسی نمیوفته.
الفا که بابت دوباره قطع شدنه حرفش کمی کلافه بود با اتمام حرف کوکی گیج بهش خیره شد.
منظورش چی بود تا وقتی از هم دور بمونن در امانن؟- من از این وضعیت خستم ،اوکی؟ واقعا نمیخوای به این جهنمی که زیر خاکستر خوابیده یه نگا بندازی؟
حرف های خودش رو با جدیت تو صورت مقابلش کوبید و بعد از دیدن ابرو های در هم تهیونگ اتاق رو ترک کرد.
اون قرار نبود بهش اعتماد کنه.. تلاشهاش فقط باعث میشد بیشتر تو چشم بیاد و عمرش کوتاهتر باشه!
YOU ARE READING
𝑳𝒊𝒈𝒉𝒕 𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒅𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔
Werewolfتهیونگ یه الفاست که اعتقادی به عشق نداره،اون به خوشگذرونی هاش ادامه میده با وجود اینکه جفتش رو پیدا کرده... کارما بازی بدی رو با امگای ما شروع کرده بود! ༺┈──-----──┈༻ کاپل اصلی: تهکوک کاپل های فرعی: یونمین،نامجین،هوکی ژانر: امگاورس،ومپایر "اسمات ند...