°•~♡13♡~•°

1.9K 366 150
                                    


با فریاد نامجون که از بوق خوردن خط جین خبر میداد همه به سمتش رفتن و یونگی روی اسپیکر گذاشت...
قطعا انتظاری که اونموقع میکشیدن جزو عذاب اور ترین لحظات عمرشون ثبت شده بود که با صدای گرفته ی جین از طرف دیگه همه سرتاپا گوش شدن

* نام..؟!
جین با بغض اشکاری زمزمه کرد که باعث شد نامجون برای لحظه ای خدارو به خاطر داشتن دوباره ی اون صدا شکر کنه

= جانم!جین تو کج...
با اخ ارومی که شنیده شد حرفشو قطع کرد ولی غرغر های مکرر جین از اونطرف خط به وضوح قابل شنیدن بود

* لعنتی چلاقم کردی...یواشتر بکش

' هیونگ خفه شو وگرنه همینجا از ماشین پرتت میکنم بیرون
با شنیده شدن صدای جیمین یونگی قدمی جلو گذاشت که هوسوک با نگرانی پیشدستی کرد

.شما کجایید ما برگشتیم جایی که از هم جدا شدیم

* چی؟ صداتو نمیشنوم...الو؟

' هیونگ دستتو از رو اون کوفتی بردار مگه نمیبینی صداش خفه شده

* اگه صدای تو اَم اینجوری خفه بشه خیلی خوب میشه پارک جیمین

یونگی دستی رو چونش کشید و تلافی تمام این حرفها رو تو لیست برنامه هاش اضافه کرد ولی با صدای ضعیف جونگ کوک که ازشون میخواست اروم باشن و گوشی رو به اون بدن باعث شد به الفای نگران کنارش نگاهی بندازه

- الو؟هیونگ از اونجا دور شید و یجا رو مشخص کنید تا برگردیم دنبالتون
صدای جونگ کوک خیلی بیحال بود و این به وضوح قابل درک بود به طوری که تهیونگ دیگه نتونست نگرانیش رو پنهان کنه و نقابشو کنار زد

_ خوبی؟

چند ثانیه ای سکوت پشت خط برقرار شد ولی در نهایت زمزمه ی ارومی شنیده شد " خوبم"
ولی جیمین با بهت به جونگ کوکی که با زور فرمون رو تو دستش نگه داشته بود و خون کنار شقیقش تا گردنش امتداد پیدا کرده بود خیره شد و لب به اعتراض باز کرد

' داری عین گاو دروغ میگی...نزدیکه بیهوش بشی و چپ کنیم ولی هنوزم اون غرور کوفتیتو کنار نمیزاری!!

صدای جین که به جیمین میگفت اروم باشه و اینقدر فشارش نده تنها صدایی بود که شنیده میشد

_ بزن کنار ما خودمونو میرسونیم
الفا فکشو روی هم فشار داد و به هوسوک اشاره کرد که ساک رو برداره ولی جونگ کوک مانع اون شد

- نه...ما همین اطرافیم برمیگردیم! فقط اونجا...اونجا خطرناکه مراقب خودتون باشید
گوشی رو به جیمین داد تا قطع کنه و ایستاد تا ماشین رو دور بزنه ولی با خونریزی دستش تقریبا ناامید شده بود
فکر میکرد گوشی رو قطع کردن ولی با اصرار یونگی جیمین مکالمه رو پایان نداده بود

- آه لعنتی

* چی شده؟

جوابی به سوال جین نداد و عوضش برگشت تا به پشت نگاهی بندازه تا بلکه فضای بیشتری رو برای دور زدن پیدا کنه
اونطرف خط همه سکوت کرده بودن چون جیمین هشدار داده بود تنها در این صورت تلفن رو قطع نمیکنه

𝑳𝒊𝒈𝒉𝒕 𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒅𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔Donde viven las historias. Descúbrelo ahora