°•~♡27♡~•°

1K 241 145
                                    


  _ دنیل؟ تو امارتِ من چه غلطی میکنی؟!
تهیونگ با خشم از بین دندون های بهم چفت شدش زمزمه کرد و افرادی که جلوش سپر ایجاد کرده بودن رو کنار زد.

"خیلی سادست..سرک کشی؟ فضولی؟ "

پسرِ جوون نگاه سطحی و ظاهری ای به اطراف انداخت که رشته ی افکارش با صدای کسی از هم پاره شد.

- برای سرک کشی زیادی گستاخانه برخورد کردی..البته اگه تنها هدفت همین بوده باشه!

اروم سرش رو به سمت چپ برگردوند که پسری یک قدم به جلو اومد.. دنیل ابرویی بالا انداخت و نگاه عمیقی به سر تا پای اون انداخت.

  دیدنِ ساق هایی که بخاطر تا شدن استینِ پیرهن تمام مشکیش بیشتر خود نمایی میکرد و چهره ی دلفریب و همچنین اخم محوی که جذابیت این استایل رو در نظرش دو چندان کرده بود باعث شد چیزی اون رو جذب پسر مقابلش کنه..

بتا؟..یا شایدم امگا؟ حتی ممکن بود یه الفا باشه اما مهم نبود..
از اونجایی که دنیل یه ومپایر به حساب میومد هنوز گاهی در تشخیص رایحه ی گرگینه ها دچار مشکل میشد ولی بوی خونی که ازش ساتع میشد باعث بیدار شدنه عطش درونش شده بود.

   تهیونگ که تغییر رو در فرد مقابلش حس کرده بود با قدمی خودش رو جلوی دید دنیل قرار داد و جلوی دید او به جونگ کوک رو تا حدودی گرفت.

" تو..بیا جلو پسر بزار اشنا شیم. "

لبخند کنج لب دنیل باعث شد الفای روبروش احساس خطر بکنه اما قبل از گفتن هر چیزی جونگ کوک خودسر قدم هاش رو به سمت اونا برداشت و کمی عقبتر ایستاد.

" دنیل..و ؟با کی دارم صحبت میکنم؟ "
دست پسر به سمت کوکی دراز شد اما جونگ کوک بی حرف به اون خیره موند و در نهایت خواست لب باز کنه که تهیونگ به جاش پاسخ داد.

_ گورتو از اینجا گم کن!

ومپایر جوان که بخاطر واکنش تهیونگ کنجکاو شده بود نگاهشو بین اون دو ردو بدل کرد که در نهایت با روشن شدن چراغی در سرش دستشو به شونه ی ته کوبید.

- هی پسر نگو که جفتته؟ واو..از قیافش که انگار یه نَمه تخس میزنه مطمئنی با هم کنار میاید؟ "

پسر بزرگتر چرخی به چشم هاش داد که در همین بین صدای خنده های دنیل با پاسخ جونگ کوک تبدیل به قهقهه شد.

- معلومه که نه..کی میتونی با کسی که اختلال شخصیت داره کنار بیاد؟

_ جونگ کوک!
تهیونگ غرید اما جونگ کوک تنها شونه ای بالا انداخت. دنیل که انگار از جَدل بین این کاپل نهایت لذت رو میبرد قدمی به امگا نزدیکتر شد.

" پس جونگ کوک تویی! با اونی که میگن تفاوته زیادی داری. "

- من نگران گفته های مردم نیستم اما انگار تو خیلی پی دهنِ مردمی دَن!

𝑳𝒊𝒈𝒉𝒕 𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒅𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔Où les histoires vivent. Découvrez maintenant