دیگه خیلی از وقت خوابش گذشته بود، برای همین سهون لباس خوابش رو پوشید و میخواست بره بخوابه که متوجه چیزی توی جیبش شد. عکس مچاله شده ی اون سگ سفید و بانمکی که به کل فراموشش کرده بود.
یواشکس اونو زیر مانگاهای روی پاتختیش قایم کرد و رفت دستشویی تا دندوناشو مسواک بزنه.
وقتی برگشت، گوشاشو تیز کرد تا مطمئن بشه کسی به سمت اتاقش نمیاد و کشوی پاتختی رو باز کرد و چندتا مجله از توش برداشت."اینجا مخفیگاه منه."
به اونیو امگای فرشته که داشت درسکوت از روی دیوار اون رو نگاه میکرد توضیح داد.
"...جایی که چیزهایی رو نگه میدارم کخ آلفاهام نباید ببینن."
عکس سگ رو روی مجله های توی کشو گذاشت ولی یکهو بروشورهایی که از مطب دکتر گرفته بود رو دید.
همینطوری یکیشون رو برداشت.'زندگی جنسی یک امگای مرد.'
هنوز این یکی رو نخونده بود.
"فقط یخورده بهش نگاه میکنم."
در حالی که مجله هارو دوباره سر جاشون برمیگردوند، رو به پوستر روی دیوار توضیح داد.
"جهت...اطلاعات بیشتر."
طبیعتا اونیو خیلی خوب اونو میفهمید. هرچی نباشه اون یک سال از عمرش رو توی یه صومعه توی تبت گذرونده بود و کلی کتابهای باستانی خوند تا علم و دانشش رو افزایش بده.
هرچند، سهون مطمئن نبود آلفاهاش اینو بفهمن. ممکن بود مسخرش کنن و فکر کنن اون منحرفه.
پس مطمئن شد بروشور رو توی مانگا قایم کنه ، پس اگه یهو پیداشون میشد، میتونست وانمود کنه داره مانگا میخونه.زیر پتوی گرم و نرمش جا به جا شد، لامپ رو روشن کرد و شروع کرد به خوندن.
اولین صفحات مشابه بقیه بروشورها بود، با یه نقاشی از آلتی که توی باسن یه امگاست و یه سری عکس از آلتهای واقعی که سفت شده بودن و عکس یه سری آلت درحالت معمولی.از اونجایی که سهون تنها بود(و توی یه اتاق انتظار توی یه مطب شلوغ نبود)به خودش اجازه داد آروم و با حوصله به همه چیز نگاه کنه، جهت کسب اطلاعات بیشتر.
یه سری چیزا هم راجع به اولین هیت نوشته بود.
توضیح داد که تحریک شدن امگاها معمولا از چند هفته قبل از هیت شروع میشه(درست مثل اتفاقی که برای خودش افتاد.)توی بروشور نوشته بود که ترشحات هم حدودا از همون زمان شروع میشه.
بعد هم یه متن طولانی راجع به اولین هیت بود که سهون حوصله ی خوندنش رو نداشت.
ولی توی قسمتی که باکس قرمز داشت، هشدار داده بود که مراقب باشن تا امگا توی اولین رابطه اش آسیب نبینه.
ولی سهون آسیب ندیده بود پس لزومی نداشت اون متن رو بخونه.صفحه ی بعد راجع به نیازهای جنسی امگاها و تفاوتهاشون باهمدیگه نوشته بود. بعضیها فقط توی دوره ی هیتشون از نظر جنسی فعال میشدن درصورتی که بعضی ها ممکن بود روزانه این نیاز جنسی رو حس کنن.
بروشور رو پایین آورد.
VOCÊ ESTÁ LENDO
🐺ᴘᴀᴄᴋ ᴏғ 𝗔𝗟𝗣𝗛𝗔𝗦🐺
Fanficسهون ساده لوحانه قبول میکنه امگای یه پک آلفای پنج نفره باشه... امگایی با پنج آلفا که در تلاشه آلفاهاش رو راضی نگه داره. 🅒ᴏᴜᴘʟᴇ 🐺ᴇxᴏK verse 🅖ᴇɴʀᴇ 🐺 ᴄᴏᴍᴇᴅʏ, ғʟᴜғғ, ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ, sᴍᴜᴛ, ᴏᴍᴇɢᴀᴠᴇʀsᴇ 🅐ᴜᴛʜᴏʀ...