pesky!

2.8K 666 83
                                    

_ بیدار شو!

تهیونگ لرزشی آرومی به گوش‌های مثلثی شکلش داد و دوباره پتو رو، روی سرش کشید.
هیبرید سنجاب بدون هیچ صبری پتو رو از روش کشید و گفت:
_ فکرشم نکن که بتونی بخوابی.
تهیونگ غرغر کوتاهی کرد و خواب‌آلود به‌طور بامزه‌ای گفت:
_ امروز یکشنبه است‌، سنجاب‌ها این موقع خواب هستن، بخواب.

_ جونی بیداره بلند شو.

هیبرید ببر موقعی که دید هیچ کاری از دستش برنمیاد
با گیجی از تختش بلند شد و به سمت دستشویی رفت
کل هفته دنبال جئون جونگ‌کوک گشته بود؛ ولی پودر شده بود توی زمین... انگار می‌دونست باهاش کار داره و خودش رو پنهان می‌کرد.
لعنت!

یک ماه تا فستیوال بهاره مونده بود و اون بانی دردسر‌ساز حتی انجمنش رو هم تشکیل نداده بود.
وقتی که کارش تموم شد به‌سمت آشپزخونه رفت و روی صندلی مخصوصش نشست.
طبق معمولی جونی در حال روزنامه خوندن بود.

_ سلام آپا.

جونی سرش رو بلند کرد و با هیجان تکونی به دمش داد و گفت:
_ ته خوب خوابیدی؟

_ نه، واقعاً نه!

هیبرید گرگ که با این حرف تعجب کرده بود، گفت:
_ چرا؟ در مورد همون پسرست که دنبالش می‌گردی؟

تهیونگ که هنوز کمی گیج بود با خواب‌آلودگی، گفت:
_ نه نامزدت نذاشت بخوابم.

جونی با شنیدن این حرف لبخندی زد و گفت:
_ مشکلی نیست اون هیچ‌وقت نمی‌ذاره منم بخوابم.

با گذاشتن بشقاب تخم‌مرغ و بیکن جلوی روش کمی از خواب‌آلودگی خارج شد.
غذا همیشه جواب می‌داد.

_ این‌قدر غر نزن، قراره یه جایی بریم.

جین این حرف رو گفت و بشقاب صبحانه دیگه‌ای رو جلوی نامجون گذاشت.
_ ممنونم جینی.
نامجون گفت و بوسه آرومی روی گونه‌ی جین کاشت.
و هیبرید سنجاب هم از هیجان دم پر از خزش رو تکون داد.

تهیونگ کاملاً با کارهای اون دو آشنا بود؛ پس جای نگرانی وجود نداشت.

_ قراره کجا بریم؟
تهیونگ با کنجکاوی پرسید و طبق عادتش دم راه‌راهش رو دور خودش پیچید.

جین لبخند مرموزی نشون داد و با شیطنت گفت:
_ این یه رازه!

_ فقط نگو که می.خوای مانگا‌فروشی بری چون ممکن نیست من باهات بیام!
جین نگاهی به نامجون کرد و تخس گفت:
_ نگران نباش.

.........

این جئون جونگ‌کوک نیست؟
تهیونگ با صدای تقریباً بلندی اعلام کرد و به پسر اشاره کرد.

هیبرید خرگوش لپش رو از روی حرص باد کرد و گفت:
_ من خودم اینجام!

تهیونگ با شنیدن این حرف جلو رفت و یقه پسر رو گرفت، گفت:
_ بانی دردسرساز می‌دونستی که یه هفته دنبالتم و پنهان می‌شدی؟

sweet tart🍧(kookv)Where stories live. Discover now