plan B!

2.6K 586 46
                                    

جونگ‌کوک به معنای واقعی کلمه پوکر فیس شده بود؛ شاید گفته بود که باهم خرید برن؛ ولی این کار یکم... فقط یکم حوصله سر بر بود.
حالا مادرش رو کمی بیشتر درک می‌کرد.

و این تهیونگ بود که با دقت زیاد هر مواد غذایی که نیاز داشتند رو توی سبد بزرگشون می‌ذاشت.
اونجا یه سوپرمارکت بزرگ صنعتی بود که فقط برای تأمین موادغذایی رستوران‌ها استفاده می‌شد.

تایگر کوچولو با دقت زیاد کلم پیچ مخصوص سالاد رو توی سبد گذاشت؛ اما قبل‌از انجام این کار جونگ‌کوک دستش رو گرفت و کلم پیچ رو سر جاش گذاشت و با جدیتی که ازش بعید بود، گفت:
_ این یکی خوب نیست به‌خاطر رنگ سبزش کمتر کسی متوجه‌ی لکه‌های روش می‌شه فقط اونی رو انتخاب کن که سالم‌تر هست.

و با پیدا کردن کلم دیگه‌ای که نظرش رو جلب کرده بود، لبخندِ خرگوشی زیبایی نشون داد.

تهیونگ که از این همه اطلاعات جونگ‌کوک تعجب کرده بود لبخندی زد و با سوت کوتاهی گفت:
_ اون‌قدرها هم که فکر می‌کردم از دور خارج نیستی، جئون.

جونگ‌کوک لبخندش رو پاک کرد و گفت:
_ من رو چی فرض کردی؟ یه تعریف در نظرش می‌گیرم!

و اخم کوچکی روی صورتش ایجاد شد.
روش رو به‌سمت دیگه‌ای چرخوند و تهیونگ دمش رو توی هوا تکون داد و با تعجب رو به خودش گفت:
ناراحت شد؟
اون که چیزی نگفته بود...

شاید یکم زیاده‌روی کرده بود؛ پس با دلسوزی مخصوص به خودش کنار خرگوشک رفت و گوش‌های مثلثی شکلش رو به بامزه‌ترین شکل ممکن کج کرد و گفت:
_ بانی دردسرساز ناراحت شده؟

حتی همین موقع هم بانی دردسرساز صداش می‌کرد!

یه موقعیت دیگه؟
جونگ‌کوک توی دلش این حرف رو گفت و با اخم بیشتری ادامه داد:
_ لطفا حدودتون رو رعایت کنید.

تهیونگ اخم محوی کرد.
حدودم رو نگه دارم؟
شاید الان بهترین موقع بود تا اون خرگوش دردسرساز رو برای همیشه از خودش دور کنه.

بعد از دقایقی اون احساس عذاب‌وجدان همیشگی‌اش سراغش اومد و در آخر با کشیدن آهی با لحن کیوتی رو به جونگ‌کوک گفت:
_ تهیونگی ازت معذرت می‌خواد.

گوش‌های خرگوشی جونگ‌کوک با پرش کوتاهی بالا رفتند.
نقشه‌اش داشت جواب می‌داد پس برای تأثیرگذاری بیشتر چشم‌های مشکی رنگش رو توسط گوش‌های بزرگ خرگوشیش پنهان کرد و گفت:
_ نمی‌خوام، جونگ‌کوکی نمی‌خواد.

تهیونگ چشم‌هاش روی توی حدقه چرخوند‌.
تا کی باید نازش رو می‌کشید؟
بازوی خرگوشک رو با دست‌های ظریفش گرفت و گفت:
_ پسر خوبی باش، هیونگی متأسفه.

جونگ‌کوک همچنان با لب‌های آویزون ادامه می‌داد:
_ نه این‌قدر اصرار نکن، باور کن فایده نداره.

sweet tart🍧(kookv)Where stories live. Discover now